جملات زیبا و ماندگار از ۸ رمان مشهور

جملات زیبای کتا‌ب‌های معروف مانند امضای نویسنده برای همیشه در قلب و روح ما حک می‌شوند، جمله‌های زیبا و ماندگار رمان‌ها و کتاب‌های مشهور همان قلاب‌های قدرتمندی هستند که کتاب و نویسنده‌اش ذهن ما را با خود می‌برند.

جملات زیبا، شنونده را ترغیب به مطالعه می‌کند چنین جملاتی ما را می‌خندانند، می‌گریانند، خاطرات‌مان را زنده و گاهی به تکیه‌کلام‌ ما تبدیل می‌شوند. امروز در بلاگ فیدیبو می‌خواهیم برخی جملات زیبا از رمان‌های معروف را مرور کرده و نگاه کوتاهی به این رمان‌ها داشته باشیم.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ گتسبی بزرگ

«من عادت کرده‌ام که قضاوت‌هایم را توی دلم نگه دارم، و همین خصوصیت باعث شده که باطن عجیب و غریب خیلی از آدم‌ها برایم رو بشود و در عین حال گرفتار آدم‌های پرچانه کارکشته‌ای هم بشوم.»

«شب‌های تابستان، از خانه همسایه‌ام صدای موسیقی می‌آمد. در باغ‌های لاجوردی‌اش، مردها و دخترها مانند شب‌پره‌ها در میان نجواها و شامپانی و ستاره‌ها رفت و آمد می‌کردند.»

حُسن بزرگی است مشروب نخوردن وسط مشروب خورهای قهار. آدم می‌تواند زبانش را نگه دارد، و از این هم مهم‌تر، آدم می‌تواند هر نوع رفتار غیرعادی و بی‌نظمیِ جزئیِ خودش را طوری زمان‌بندی کند که بقیه کورِ کور باشند و نبینند یا اهمیت ندهند.»

«هرکسی حداقل یکی از فضیلت‌های مهم را برای خودش قائل است، و فضیلت من این است: من یکی از معدود آدم‌های باصداقتی‌ام که در عمرم شناخته‌ام.»

«باید یاد بگیریم دوستی‌مونو با آدم‌ها تا موقعی که زنده‌ن نشون بدیم، نه بعد از مردن‌شون. بعد از مردن‌شون، روال من اینه که بذارم‌شون به حال خودشون.»

گتسبی بزرگ، نام رمان محبوبی‌ است که توسط نویسنده‌ی آمریکایی بنام، اسکات‌فیتزجرالد به رشته‌ تحریر درآمد و برای اولین‌بار در سال۱۹۲۵ منتشرشد، اتفاقات پرماجرای این‌کتاب،در محدوده‌ جغرافیایی نیویورک و لانگ‌آیلند در فصل‌تابستان سال ۱۹۲۲ اتفاق می‌افتد.

این کتاب که ابتدای انتشارش با اقبال چندانی از سوی مردم مواجه نشد، تاکنون قریب به ۲۷میلیون جلد فروش‌رفته و در میان ۱۰۰ رمان قرن به انتخاب نشریه معتبر لوموند جای گرفته و دیگر نشریه ‌معروف دنیا یعنی گاردین هم، آن‌را در لیست رمان‌های معروف تاریخ قرارداده است .

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ ۱۹۸۴

«جهانِ نیمه‌متحد سه قدرتِ بزرگ دارد که جهان را میانِ خود تقسیم کرده‌اند و هر سه به شیوه مشابهی جهان را اداره می‌کنند.»

«این دستگاه که توسط وزارت حقیقت اداره می‌شود، مانند دوربین تمام اعمال افراد را تحت نظر دارد. وینستون خارج از دیدرسِ تله‌اسکرین شروع به نوشتن می‌کند و چندین بار جمله مرگ بر برادر بزرگ را بر روی کاغذ می‌نویسد.»

«در جایی که تاریکی درآن راهی ندارد، با یکدیگر ملاقات خواهیم کرد.»

«تاریخ چیزی نبود جز لوحی رنگ باخته که آن را پاک می‌کردند و هر بار به گونه‌ای که صلاح می‌دانستند بازنویسی می‌کردند»

«در میان اقلیت قرار داشتن، حتی اقلیت تک نفری نشان جهل و جنون نیست.حقیقت در یک سو قرار دارد و کذب در سویی دیگر . اگر تو به تنهایی جانب حق را بگیری و در سوی دیگر ، در برابر تو همه دنیا قرار داشته باشد، تو دیوانه نیستی.»

«آدمی دیکتاتوری را به منظور حراست از انقلاب برپا نمی‌کند انقلاب می‌کند تا دیکتاتوری برپا کند. هدف اعدام اعدام است .هدف شکنجه شکنجه است.»

«یک جامعه‌ی طبقاتی، فقط براساس وجود فقر و نادانی قابل دوام است .تا آگاه نشده‌اند عصیان نمی‌کنند وتا عصیان نکنند نمی‌توانند آگاه شوند.»

«در دنیای ما عواطفی جز ترس. خشم و پیروزی و ذلت نخواهد بود.»

«در مقابل درد، هیچ کس نمی تواند قهرمان بماند، هیچکس.»

۱۹۸۴ کتاب مشهوری از جورج اورول است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد، جورج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقه شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری خودشیفته) وجود دارد.

در جامعه‌ روایت شده توسط اورول، گناه‌کاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصی افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند.

جورج اورول در حین نگاشتن رمان ۱۹۸۴ به سختی بیمار شده و بخش‌های پایانی کتاب با تاخیر فراوانی نوشته شد، رمان ۱۹۸۴ نهایتا در ۸ ژوئن ۱۹۴۹ به انتشار رسید و خیلی زود در تمام دنیا به عنوان یک شاهکار شناخته شده و تحسین شد. این رمان حتی مورد توجه وینستون چرچیل هم قرار گرفت و این سیاستمدار به‌نام، بارها در محافل خصوصی خود زبان به تحسین ۱۹۸۴ گشود.

رمان ۱۹۸۴ را اگر از دید یک اثر تریلر نگاه کنیم رمانی فاخر است، اگر از زاویه یک اثر عاشقانه نگاه کنیم باز یک اثر فاخر است و حتی اگر آن‌را یک مقاله بلند در نکوهش دیکتاتوری ببینیم باز با مقاله‌ای فاخر روبرو هستیم.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ کلیدر

پنداری که مرگ، هرچه بیشتر به درون زندگی آدم رخنه می‌کند، آدم بیشتر از او می‌پرهیزد. چندان که حتی نادیده و نابوده‌اش می‌انگارد. بیش از همه، آدمی در ذلت و خواری از مرگ و مردن گریزان است و هر چند مرگ را به زبان آرزو کند اما آن را باور نمی‌دارد.

آدم در این مملکت فقط با دروغ می‌تواند روی پاهای خودش بایستد.

همه زندگانی می‌کنند؛ اما فقط بعضی‌ها زندگانی را می‌فهمند.

روز است و روز نیست. شب نیست و روز هم نیست. نه روشنایی مانده از روز نمودار و نه تیره‌نای رسیده از شب، آشکار. نه آسمان به رخ هویدا و نه ابر و باد. همه هست و هیچ نیست؛ هیچ چیز روشن نیست. یک چیز را، بس یک چیز را کتمان نمی‌توان کرد. اینکه هیچ چیز بر جا نیست؛ آشوب در دل ذرات، آشوب در ذرات، از خار تا مردمک چشم اسب. هر چه آرام، اما همه برآشوبیده.

ما برای زندگی و به عشق زندگی کشته می‌شویم؛ نه اینکه به عشق کشته شدن زنده باشیم.

این را دانستم و می‌دانم که آدم به آدم است که زنده است؛ آدم به عشق آدم زنده است.

وقتی که زندگانی به راه پلشتی خواست کله پا بشود، پس زنده باد مرگ. وقتی که زندگی شایسته دست رد به سینه مرد گذاشت، پس خوشا مرگ.

کِلیدَر، بلندترین اثر محمود دولت‌آبادی رمان بلندی در  حدود سه هزار صفحه و ده جلد، قصه زندگی یک خانواده کرد ایرانی است که به دلایلی کوچ کرده‌اند اطراف سبزوار. داستان کلیدر متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است. کلیدر نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است، این رمان از ارکان اصلی داستان‌های بلند تاریخ ادبیات داستانی ایران به‌شمار می‌رود.

دولت آبادی نگارش رمان بلند کلیدر را از بیست دو یا بیست و سه سالگی آغاز و تا پایان چهل و سه سالگی به سرانجام رساند، رمان کلیدر برهه زمانی بسیار بلندی از عمر این نویسنده به‌نام ایران را همراه خود داشته است و بی دلیل نیست که این اثر، در میان نسل امروز کتاب‌خوان ایران هم طرفدران بسیاری پیدا کرده است.

ستون اصلی کلیدر، گل محمد کلمیشی است. گل‌محمد که جوان شجاعی است با رشادت‌های خود توانسته میان مردم آن خطه کم کم بدل به یک قهرمان شود که طی داستان بلند کلیدر حوادث بسیاری بر او و خاندان وی می‌گذرد. به زعم محمود دولت آبادی خلق کلیدر بزرگترین کار طول عمر او بوده است و کلیدر را یک یادگاری برای مردم ایران قلمداد می‌کند.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ جنگ و صلح

مردم جاهل و توده‌های ناآگاه مشمئزکننده و منفورند.آنها به‌سان گرگهایی هستند که فقط با گوشت می‌توان آنها را ساکت کرد.

هر کس با دید خودش زندگی می‌کند. تو برای خودت زندگی می‌کردی و می‌گویی که چیزی نمانده بود زندگی‌ات تباه شود، و خوشبختی را وقتی شناختی که شروع کردی برای دیگران زندگی کنی، ولی کار من درست عکس این بود.

هدف من در زندگی کسب افتخار بود، ولی خوب، مگر افتخار چیست؟ همان عشق به دیگران است. میل به خدمت به آنها برای لذت بردن از ستایش آنها.

‏در جنگ‌ها ، برنده مفهومی ندارد، جنگ یعنی باختنِ محض.

هیچ عظمتی وجود ندارد که در آن سادگی، خوبی و حقیقت نباشد.

همه جهان برای من به دو قسمت تقسیم شده است: یکی اوست که در آن خوشبختی، امید، نور وجود دارد. دیگری جایی است که او نیست و انزجار و تاریکی وجود خواهد داشت.

قانون بسیار است. اما هیچ کس نیست که حتی همان قوانین قدیم را اجرا کند. امروز دیگر همه قانون می‌‌‌نویسند. نوشتن از عمل کردن آسان‌تر است.

نمی‌‌‌فهمم که چرا مردان بدون جنگ نمی‌‌‌توانند زندگی کنند؟ چرا ما زنان این چیزها را نمی‌‌‌خواهیم و به آنها احتیاجی نداریم؟

اندوه پاک و کامل نیز، مانند شادمانی پاک و کامل، نمی‌‌‌تواند وجود داشته باشد.

اگر هر کس تنها به‌خاطر معتقدات خود پیکار می‌‌‌کرد، دیگر جنگی وجود نداشت.

خوشبختی در ارضای نیازهای طبیعی و بشری است؛ و تمام بدبختیها، نه از کمبود ضروریات، بلکه از زیادی آن سرچشمه می‌‌‌گیرد

کتاب جنگ و صلح رمان به‌نام و مشهور  لئو تولستوی است، داستان حمله‌ی ناپلئون به روسیه که چشم اندازی دقیق از جامعه‌ی روسیه در اوایل قرن نوزدهم به تصویر می‌کشد. این رمان که قبل از کتاب آنا کارنینا نوشته شد به داستان چهار خانواده‌ی اشرافی می‌پردازد که زندگی شخصی‌شان، دست‌خوش طوفان‌های سهمگین آن زمان روسیه قرار گرفته است. جنگ و صلح از آثار برجسته و مرجع ادبیات کلاسیک جهان به حساب می‌آید.

جنگ و صلح نه کتابی درباره جنگ است و نه درباره صلح، بلکه پیش از هرچیز درباره مردم است.

شاید به همین دلیل است که ارتباطش را همچنان با خواننده مدرن حفظ کرده است. این رمان ماندگار همچنان با استقبال مردم در نقاط گوناگون جهان روبروست، رمان بلند جنگ و صلح این فرصت را به نویسنده داده که شخصیت‌ها را به بهترین شکل پرورش دهد.

مخاطب، کتاب را در معجون وسیعی از تصاویر، شخصیت‌ها و موقعیت‌ها تجربه کرده و ستون‌های داستان را در رخدادهای اجتماعی، جبهه‌های جنگ ، در شادی و غم، جدایی، رنج و عشق کاملا لمس می‌کند. در طول رمان بارها پیش می‌آید که شخصیتی محبوب جایگاهش را برای خواننده از دست می‌دهد و دوباره به‌دست می‌آورد.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ غرور و تعصب

اغلب اوقات چیزی جز غرور خودمون نیست که فریبمون میده.

کسانی که شکایت نمی‌کنند هرگز ترحم نمی‌کنند.

تخیل یه خانم خیلی سریعه در یک لحظه از تحسین به عشق و از عشق به ازدواج جهش می‌کنه.

هیچ چیز بدتر از جدایی از دوستان نیست به نظر می‌ رسد که آدم بدون اون‌ها همیشه خسته‌ست.

هر دختری دوست داره گاه و بیگاه عاشق بشه.

فقط به گذشته فکر کن چون یادآوری اون به تو لذت میده.

همه‌‌ی زن‌ها با این‌که در نهایت زن هستن اما هر کدوم جهانی کاملا متفاوت پیش روی خودش میخواد.

به جای ازدواج بدون عشق هر کاری میتونی انجام بده.

من اعلام می کنم که هیچ لذتی مثل کتاب خواندن نیست،آدم به جز کتاب خیلی زود از هر چیزی خسته میشه، وقتی خانه‌ی خودم رو داشته باشم اگر کتابخانه‌ای نداشته باشم بدبخت خواهم شد.

نفرتی که از بین نرود عیب است.

شاید غرور و تعصب معروف‌ترین رمان جین آستن نویسنده شهیر انگلیسی باشد، دومین اثر آستن در حال که فقط ۲۱ سال داشت منتشر شد و به سرعت با واکنش ویژه مخاطبین روبرو شد، در بسیاری از کشورها این رمان ارزشمند و مناسب برای نوجوانان بارها وبارها ترجمه و منتشر شده است و در فهرست آثار ادبی ماندگار انگلستان هم جای گرفته است.

اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن می‌دانند و خود او آن را «بچه دلبند من» می‌نامید. قهرمان رمان غرور و تعصب اما، دختری است که زیبایی متوسطی دارد و چندان در قید و بند آداب معمول زنان جامعه و حتی زنان رمان‌¬های پیش آن نیست.

جین آستین با خلق الیزابت به‌¬عنوان قهرمان غرور و تعصب، به‌خوبی چهره متفاوت و متمایزی از زنان آن دوران به نمایش گذاشت، دختری که خیلی دنبال رنگ و لعاب زنانه نیست اما اگر روزی را بدون مطالعه پشت سربگذارد شب خواب به چشمانش نمی‌آید و گویی چیزی را گم کرده است.

آستین موفق شده به‌خوبی تصویری از جامعه انگلستان و آداب‌ورسوم آن در قرن نوزدهم ارائه دهد. نگاه زنانه‌ی جین آستین به کتاب لطافت و طنینی دوست‌داشتنی بخشیده که موجب شده هر فردی از خواندن آن لذت ببرد. وضعیت اجتماعی آن زمان انگلستان و مشکلاتی که زنان با آن روبرو بودند به‌خوبی در کتاب شرح داده شده، سرنوشت زنان که به لحاظ حقوقی نمی‌توانستند مالکیت داشته باشند و تنها با ازدواجی موفق، خوش‌بخت می‌شدند در این کتاب به‌نقد کشیده می‌شود.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ جین ایر

از تو می‌خواهم که در کنار من از زندگی بگذری،تا خودی دیگر و بهترین همراه زمینی من باشی.

من او را خیلی دوست داشتم، بیش از آن که بتوانم به خودم اعتماد کنم.

امروز را دوست دارم،آن آسمان پولادین را دوست دارم، سخت گیری و سکون دنیا را در زیر این یخبندان دوست دارم.

کسی که از مزرعه ای قشنگ عبورش می‌دهند،تا به چوبه‌ی دار برسد به گل‌هایی که در مسیرش می‌خندند فکر نمی‌کند بلکه به سکو و تیغه‌ی تبر فکر می‌کند.

بچه‌ها احساس دارند اما نمی‌توانند احساس‌های خود را حلاجی کنند، اگر هم تا حدودی در فکرشان بتوانند حلاجی کنند باز نمی‌دانند نتیجه‌ی این حلاجی را چطور باید با الفاظ بیان کنند.

من به طرز عجیبی خوشحالم که دوباره به تو برگشتم، و هر کجا که هستی خانه‌ی من است، تنها خانه من.

چه ضرورتی برای سکونت در گذشته وجود دارد، در حالی که زمان حال بسیار مطمئن‌تر است، آینده بسیار روشن‌تر.

جِین ایر ، نوشته شارلوت برونته، این رمان درباره‌ی دختر یتیمی است که جز چند قوم‌وخویش به‌دردنخور و البته تحصیلاتش چیزی و کسی را ندارد. او موسیقی، نقاشی و زبان فرانسه درس می‌دهد و از قضا بانمک و بسیار خودساخته است. قصه زندگی پر فرازونشیب این دختر یکی از رمان‌های ماندگار عاشقانه را رقم زد.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ بلندی‌های بادگیر

به هرجا می‌نگرم در همه قیافه‌ها و اشیاء او را می‌یابم. تمام دنیا برایم از یک نکته حکایت می‌کند، یک روز محبوب من زنده بوده است و اکنون وی را از دست داده‌ام.

هر قدر هم بخواهید ما را بدبخت کنید و آزار دهید باز انتقام ما از شما گرفته می‌شود، زیرا می‌دانیم که بی‌رحمی و سنگدلی شما ناشی از بدبختی و درماندگی‌تان است.

من زمین زیرپاهای او و هوایی را که استنشاق می‌کند دوست دارم. هر چیز را که دست می‌زند و هر سخنی را که بر زبان می‌آورد دوست دارم. نگاه‌هایش را، تمام حرکاتش را و خودش را هر طور که هست و همانطور که هست تمام و کمال دوست دارم. حالا این دلیل کافی است یا نه؟

آرزو می‌کنم که دوباره به زمان کودکی خود بازگردم و دختری آزاد و بی‌قید و بند و فارغ از هر گونه اندوه و غم باشم. زمانی که به سختی‌ها و رنج‌ها و دردها می‌خندیدم نه مثل حالا که در زیر بار آنها خرد شده‌ام.

آقا شما نباید تا ساعت ده صبح بخوابید. تمام لطف و صفای صبح تا آن موقع از بین رفته است. آدمی که تا آن ساعت صبح نصف کارهایش را تمام نکرده باشد خیلی احتمال دارد نتواند آن نصف دیگرش را هم تا آخر روز به پایان برساند

امیلی برونته شاعر و نویسنده انگلیسی به سال ۱۸۴۷ بلندی‌های بادگیر را با نام مستعار الیس بل خلق کرد، بلندی‌های بادگیر قصه دو خانواده نجیب زاده است که در یورکشایر غربی زندگی می‌کنند، این رمان در ایران هم چندین بار توسط مترجمین متفاوتی ترجمه شده و در کل از رمان‌های معروف عاشقانه و البته رده سنی نوجوان و جوان است.

جملات ماندگار رمان‌های معروف؛ کافکا در کرانه

فقط یک‌جور سعادت هست، اما بدبختی هزار شکل و اندازه دارد. به قول تولستوی سعادت یک تمثیل است، اما بدبختی داستان است.

در زندگی هرکس یک جا هست که از آن بازگشتی در کار نیست. و در موارد نادری نقطه‌ای است که نمی‌شود از آن پیشتر رفت. وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است.

بیشتر آدم‌های دنیا سعی نمی‌کنند آزاد باشند، کافکا. فقط فکر می‌کنند که آزادند. همه‌اش توهم است. بیشتر آدم‌های دنیا اگر آزادشان بگذاری، بدجوری تو هچل می‌افتند. بهتر است یادت باشد. مردم عملا ترجیح می‌دهند آزاد نباشند.

می‌خواهم یاد من باشی. اگر تو یاد من باشی، دیگر عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند.

کافکا در ساحل یا کافکا در کرانه، رمانی است از نویسنده ژاپنی، هاروکی موراکامی که اولین بار در سال ۲۰۰۲ به ژاپنی و در سال ۲۰۰۵ به انگلیسی و در سال ۱۳۸۶ به فارسی منتشر شد. دو ترجمه فارسی از این کتاب به طور همزمان در سال ۱۳۸۶ منتشر شدند. کافکا در کرانه یکی از معروف‌ترین رمان‌های موراکامی است، شیوه نگارش موراکامی همیشه دارای انتهایی باز برای رمان‌هاست که کافکا در کرانه هم از این قاعده خارج نیست.

ندای درونی تمام ما انسان‌ها توسط موراکامی تبدیل به شخصت اصلی داستان شده که یک سیر تکاملی را سیر می‌کند، کسی که به او گفته می‌شود که قوی باشد، چرا که او باید شجاع‌ترین فرد ۱۵ ساله روی کره‌ی زمین شود، موراکامی در کافکا در کرانه به شکلی هوشمندانه داستان را در قالب کلمات مانند یک تابلوی نقاشی با اثری موسیقایی که از هارمونی بی‌نظیر عناصر برخوردار است ارائه داشته است.

تاثیرات مطالعه جملات زیبای رمان‌های معروف

در پایان باید گفت تجربه نشان داده همین بریده‌های ماندگار رمان‌های معروف بسیاری از افراد بیگانه با مطالعه را کتاب‌خوان کرده و پیوندی عمیق و ناگسستنی بین کتاب و مخاطب ایجاده نموده است، دریای بی پایانی است جملات زیبا و ماندگار رمان‌های مشهور که مرور آن‌ها همیشه خاطره خوش مطالعه رمان را برای مخاطب زنده کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری