0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
بر هیچ دلی مباد

معرفی، خرید و دانلود کتاب بر هیچ دلی مباد

نویسنده:
ناهید گلکار
درباره بر هیچ دلی مباد
نوز روزهای سرد زمستون تموم نشده بود و من اغلب برای اینکه صدای کسی رو نشنونم می‌رفتم به اتاق روی پشت بوم و چراغ والر رو روشن می‌کردم و زیر یک پتو درس می‌خوندم و فکر می‌کردم. اما نمی‌تونستم تصور اینو بکنم که یک روز سجاد بهم دست بزنه. اون روزها اصلاً ایمان رو هم توی دانشگاه نمی‌دیدم و جرأت اینکه از یکی از دوستانش هم سراغشو بگیرم نداشتم. تا اینکه یک روز وقتی برمی‌گشتم خونه ماشین سجاد رو جلوی در دیدم. وارفتم و احساس درموندگی بهم دست داد، با این حال همون روز موافقت خودمو اعلام کردم تا به این بحث و جدل‌ها خاتمه بدم و خودمو سپردم دست خدا. فقط به یک چیز فکر می‌کردم، بشم یک زن شوهردار تا دیگه کسی کاری به کارم نداشته باشه، اگر الان ازم بپرسین چی شد و چرا این تصمیم رو گرفتی خودمم نمی‌دونم فقط میگم قسمتم بود به امید خوشبختی که همه‌ی ما آدم‌ها یک عمر به دنبالش می‌گردیم. خودمو برای یک زندگی جدید آماده کردم و دو شب بعد توی خونه‌ی ما مراسم بله برون بود. که خانواده‌ی سجاد خیلی با شکوه و دور از انتظار ما برگزار کردن. اون یک برادر داشت که با همسرش اومده بود و یک خواهر که با شوهرش و چند نفر دیگه که اون‌شب من درست نسبت‌شون رو نفهمیدم. ولی همه چادری و روگیر، خونه‌ی ما گل بارون شد. بعدازظهر سجاد واقعاً یک وانت پر از گل فرستاد در خونه‌ی ما که مامان و بقیه بتونن تا آمدن مهمون‌ها همه جا رو گل بزنن. تازه هوا تاریک شده بود که با فرستادن صلوات و دود اسپند وارد خونه‌ی ما شدن، اون‌شب در واقع من و سجاد نامزد کردیم. و با دادن هدایای گرون‌قیمت یک خطبه محرمیت هم برامون خوندن. و من تا صبح به سقف نگاه کردم وخوابم نبرد، هیچ حسی نداشتم نه خوشحال بودم نه غمگین. تنها یک امید داشتم که خداوند مهر سجاد رو به دلم بندازه تا بتونم زندگی خوبی در کنارش داشته باشم، همین. چند روز بعد خانم صدیق پور خانواده‌ی ما رو به اتفاق مامان سوری و خالم و دختراش و شوهرش و مادر جون به خونه‌شون دعوت کردن. قصری که من در خواب شبم هم نمی‌دیدم اونجا تازه ما متوجه شدیم که با چه خانواده‌ای داریم وصلت می‌کنیم و برای مدتی همه‌ی ما گیج و منگ بودیم. خونه‌ی ما در مقابل اون قصر بالای شهر کلبه‌ای گلی و خرابه بود. پذیرایی که از ما کردن و ناهاری که برامون تدارک دیده بودن شاهانه بود. -بخشی از کتاب-
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۸۶ مگابایت
تعداد صفحات
354 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۱:۴۸:۰۰
نویسندهناهید گلکار
ناشرنشر داستان
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۳/۱۷
قیمت ارزی
7 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۸۶ مگابایت
۳۵۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 2 مخاطب
5
ستاره
50 ٪
4
ستاره
0 ٪
3
ستاره
50 ٪
2
ستاره
0 ٪
1
ستاره
0 ٪
4
(2)
70,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
بر هیچ دلی مباد
بر هیچ دلی مباد
ناهید گلکار
نشر داستان
4
(2)
70,000
تومان