میگویند سنایی، روزی از کنار حمّامی عبور میکرد. در آنجا عارفی را دید که با مردی گفتگو میکرد. عارف گفت: «سنایی شاعر ارزشمند و ماندگاری نیست.» مرد گفت: «اینگونه درباره سنایی بزرگ سخن مگو. چون او شاعری چیرهدست است.» عارف پاسخ داد: «سنایی سخنان باطلی را منظّم کرده و نام شعر بر آن نهاده است. او هر روز مدح شاهان و اهل ثروت را میکند و نمیداند که روز قیامت از او خواهند پرسید که از دنیا برای آخرتت چه آوردی؟»
میگویند سنایی با شنیدن این سخنان بیهوش بر زمین افتاد و چون به هوش آمد از گذشته توبه کرد و پس از آن اشعار او پر شد از نکات اخلاقی و عرفانی.
درباره زندگی سنایی، قصّهها و نکتههای بسیار و گوناگون در کتابهای تاریخی نوشته شده است. سنایی در جوانی و از آغاز سرودنش، بیشتر به مدح و ستایش شاهان پرداخته بود، اما شاید همان حادثه بالا و شاید حوادثی دیگر چنان روح او را دگرگون کرد که همه گذشته را پشت سر نهاد و زندگی دیگری را چه در عالم شخصی و چه در عالم هنر برای خویش رقم زد. چنانکه امروز او یکی از برجستهترین شاعران ایرانزمین محسوب میشود.
سنایی شاعر قرن ۵ و۶ هجری قمری است. در سال ۴۶۷ ه.ق در غزنه متولد شد و ۶۲ سال عمر کرد و عاقبت در سال ۵۲۹ ه.ق در همان شهر غزنه وفات یافت و دفن شد. غزنه در شرق افغانستان کنونی قرار دارد و مقبره سنایی نیز در آنجا باقی است.