راه میرن و راه میرن و راه میرن…
این کاریه که شترها انجام میدن.
راه رفتن توی شنزار برای پدر و مادر مِلوا خیلی راحته.
چون اونا پاهای بلند و قویی دارن.
اما مِلوا پاهای کوچیک و ضعیفی داره و نمیتونه پا به پاشون حرکت کنه.
آدمها هم پاهاشون کوتاهه، مخصوصا پسرک کاروان.
اما اونا وقتایی که توی کویر سفر میکنن، سوار شترها میشن پس خیلی به پاهاشون فشار نمیاد.
مِلوا به شاهینها نگاه کرد.
اونا هم خوش شانس بودن.
چون به غیر از وقتایی که باید جهتیابی یا شکار کنن، سوار شترها میشن و به مسیرشون ادامه میدن.
اما مِلوا یک کره شتره و فقط باید راه بره.
یک روز مِلوا پشت سر پدر و مادرش حرکت میکرد و مثل همیشه یکم ازشون عقب افتاد.
ناگهان باد شدیدی وزید.
مِلوا نمیدونست چه اتفاقی داره میوفته و ذرات شن توی هوا معلق بودن و باد با سرعت زیادی اونا رو جابجا میکرد.