«در روزگاران قدیم، در سرزمینهای دور، شوالیهای زندگی میکرد که خود را خوب، سخاوتمند و مهربان میپنداشت و تمام وظایف یک جنگجوی شایسته را همچون سایر سلحشوران انجام میداد؛ مانند مبارزهی تنبهتن با موجودات پست، شریر و نفرتانگیز، کشتن اژدهایان و رهانیدن دوشیزگان از بند ستمگران» این جملاتی است که رابرت فیشر، فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی داستان شوالیهای با زره زنگزده را با آن آغاز کرده است. داستانی جذاب و خواندنی که رابطهی عمیقی با خواننده برقرار میکند. کتاب شوالیهای با زره زنگزده را اگر در دست بگیرید به این سادگی آن را زمین نخواهید گذاشت.
کتاب شوالیهای با زره زنگزده رمانی از رابرت فیشر است که اولین بار سال 1987 منتشر شد. عنوان اصلی این داستان «a knight in rusty armer» است و داستان شوالیهای بسیار شجاع را در روزگار قدیم ربا لحنی جذاب و زیبا روایت میکند. تری لین تیلور (terry linn teylor) نویسندهی کتاب فرشتگان همچون پیامبران مقدمهای بر این کتاب نوشته است که دربارهی لحن و قلم فیشر در آن آمده است: «کوششی از یک رؤیاپردازی بزرگ سالانه که نمایانگر پرواز انسان تا مراتب بالای آگاهی در زندگی است؛ کوششی از امیدها، ناامیدیها، هیجانات، سرخوردگیها، اشکها و خندهها که بازتاب احساسات درونی است و میتواند تعالیم شگرف و درونی موجود در قصه را با طنزی لطیف به خواننده منتقل میکند.» او ادامه میدهد: «آنچه زندگی را زیبا میکند ژرفای آن است و آن چیزی نیست جز ژرفای وجود انسان، چنانچه نیاز داری که این زیبایی ژرف در یادت بماند، «شوالیهای با زره زنگزده» را بخوان.» این کتاب حکایتی زیبا از سفر انسان برای کشف خود است که در قالب تحولاتی غمانگیز و درعینحال خندهآور نوشتهشده است.
داستان شوالیهای با زره زنگزده داستان یک شوالیهی وسواسی است که در هیچ شرایطی زرهاش را از تنش بیرون نمیآورد. او با خانوادهاش هم بهنوعی قطع رابطه کرده است و در زرهاش مانده است. او روزی متوجه میشود که نمیتواند از زرهاش بیرون بیاید او حتی نمیتواند دستش را درون زره حرکت دهد، یا نقاب زرهاش را بالا بدهد و غذا بخورد. او برای این اتفاق دنبال راهحل است تا اینکه متوجه میشود جادوگر مرلین است که میتواند او را نجات دهد. پس شوالیه برای پیدا کردن جادوگر مرلین راهی سفر میشود.
رابرت فیشر این داستان را در هفت فصل نوشته است. عناوین فصلهای کتاب به شرح زیر است:
فصل 1: بدون عنوان
فصل 2: جنگلهای مرلین
فصل 3: در مسیر حقیقت
فصل 4: قصر سکوت
فصل 5: قصر آگاهی و شناخت
فصل 6: قصر اراده و شهامت
فصل 7: قلهی حقیقت
پیدا کردن جادوگر زیرک کار سادهای نبود؛ جنگلهای وسیعی را باید به دنبال مرلین جستوجو میکرد. سوارکاری در طول شبها و روزهای متوالی. شوالیهی بیچاره را بیتوش و ناتوانتر میکرد. وقتیکه بهتنهایی در جنگل سوارکاری میکرد، متوجه چیزهایی شد که پیشتر از آنها بیخبر بود. هميشه فکر میکرد برای کارهای سخت آمادگی دارد اما اکنون در اين جنگل توانایی تلاش برای زنده ماندن را هم نداشت.
از بخت بد، حتی تفاوت دانهها و گیاهان سمی و خوراکی را از یکدیگر تشخیص نمیداد. آشامیدن هم کار آسانی نبود؛ یکبار که سرش را داخل جویبار کرده بود کلاهخودش پر از آب شد و چیزی نمانده بود که خفه شود. از هنگامیکه وارد جنگل شده بود شمال، جنوب، شرق و غرب را از یکدیگر تشخیص نمیداد و در جنگل راه را گمکرده بود! البته از بخت خوبش اسبش راه را میشناخت
بعد از ماهها جستوجوی بیهوده، شوالیه بهشدت غمگین بود و باوجود پیمودن مسافتهای طولانی و
لیگهای بسیار، هنوز مرلین را پیدا نکرده بود. موضوعی که حالش را خیلی بدتر میکرد. این بود که حتی نمیدانست چه مسافتی را طی کرده است. تا یک روز صبح، که با صبحهای دیگر فرق داشت، شوالیه که بسیار ضعیف شده بود، از خواب بیدار شد. در همان صبح مرلین را پیدا کرد و بیدرنگ او را شناخت. با یک بالاپوش سفید زیر درختی نشسته بود و حیوانات جنگل دور او گردآمده بودند و پرندهها بر شانهها و بازوهایش آرمیده بودند. شوالیهی غمگین قصهی ما، با آن زره پرسروصدا به مرلین نگاه کرد و شگفتزده سری تکان داد.
-چطور؟! اینهمه حیوان توانستهاند بهراحتی مرلین را پیدا کنند، آنوقت من چنین راه دشواری را طی کردهام. او با بدنی فرسوده از اسب پایین آمد. جادوگر که چشمش به وی افتاد گفت:«داشتم دنبال تو میگشتم». هر وقت طالب آماده باشد. استاد حاضر است.
شوالیه گفت:«ماههاست گمشدهام و نمیدانم کجا هستم.»
مرلین که داشت هویجی را با خرگوشی که در نزدیکیاش بود نصف میکرد. گفت:«بلکه در تمام عمرت!» شوالیهی خسته درحالیکه خشمگین بود گفت:«من اینهمه راه را تا اینجا برای تحقیر شدن نیامدهام.»
مرلین همانطور که هویج نیم شده را گاز میزد گفت:«شاید در همهی عمرت حقیقت را توهین تلقی کرده
ای!» شوالیه که بهواقع گرسنه و تشنه و بسیار ضعیفتر از آن بود که سوار بر اسبش شود و از اظهارنظر مرلین هم هیچ خوشش نیامده بود، بدن فولادیاش را روی علفها رها کرد. مرلین با ترحم او را نگریست: «آدم خوشاقبالی هستی، چون خیلی ضعیفتر از آنی که بروی!»
رابرت فیشر (Robert fisher ) فیلمنامهنویس آمریکایی متولد 1922 در کالیفرنیا است. او کمدی موقعیتهای بسیار زیادی خلق کرده است. فیشر یکی از مشهورترین کمدینویسان در زمینهی کمدیهای مشهور به سیت کام است. او در دههی 50 میلادی فعالیتش را در رادیو آغاز کرد، او مدتی بعد وارد تلویزیون شد و قسمتهایی از کمدیهای آن زمان تلویزیون آمریکا را نوشت. او کمکم در تلویزیون جا افتاد و در پروژههای زیادی مشغول شد. ازجمله پروژههایی که او در آنها فعالیت کرده است میتوان «زندگی با لوسی»، «جفرسونها»، «پسرهای خوب»، «سه پسر من»، «چگونه با یک میلیونر ازدواج کنیم» را نام برد.
رابرت فیشر سال 2008، چند روزی پیش از تولد هشتادوششسالگیاش در کالیفرنیا درگذشت.
شوالیهای با زره زنگزده یکی از آثار ادبی جذابی است که خواندن آن خالی از لطف نیست. سروش حجره، مترجم خوب کشورمان این کتاب را به فارسی برگردانده است تا مخاطب ایرانی هم بتواند این اثر رابرت فیشر را بخواند.
انتشارات لیوسا کتاب شوالیهای با زره زنگزده را با ترجمهی سروش حجره عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
شوالیهای با زره زنگزده کتاب جذابی است. کتابی استعاری دربارهی ژرفای وجودی انسان. ای کتاب چیزی بیش از یک داستان ساده است. حرفهای زیادی دارد و تلاش میکند انسان خوابزده را بیدار کند. رابرت فشر در شوالیهای با زره زنگزده از انسان میخواهد خود واقعیاش را دوست بدارد، خودش را فدای رضایت دیگران نکند و ظرفیتهای خودش را بداند. این کتاب هدیهای است برای تمام کسانی که میخواهند خوشان را بیشتر دوست داشته باشند و با خودشان مهربانتر باشند.
کتاب شوالیهای با زره زنگزده در دستهی کتابهای داستانی قرار دارد.
کتاب شوالیهای با زره زنگزده مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 82 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 4 روز بخوانید.
کتاب شوالیهای با زره زنگزده حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستانی را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب شوالیهای با زره زنگزده اثر رابرت فیشر بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستانی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 539.۷۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 82 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۴۴:۰۰ |
نویسنده | رابرت فیشر |
مترجم | سروش حجره |
ناشر | انتشارات لیوسا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | El Caballero De la Armadura Oxidada |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۴/۲۶ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب بسیار جالبی هست و موضوع خودآگاهی و خودشناسی و پذیرش خود واقعی را در قالب یک داستان زیبا مطرح می کند. در ابتدا از انتشارات لیوسا به خاطر ترجمه عالی و قراردادن آن در فیدیبو تشکر میکنم و اگر به مباحث اینگونه کتاب ها علاقه دارید کتاب شانس نوشته الکس رویرا از انتشارات البرز را هم پیشنهاد میکنم که بخوانید کتاب شانس داستان دو شوالیه سیاه و سفید است که به دنبال یک شبدر سه پر هستند را نقل می کند و هرکدام از آنها مسیری را طی می کنند که دقیقا مسیر انتخابی ما برای زندگی هست که هرکدام از ما در زندگی یکی از آن دو شخصیت هستیم که در قالب آن داستان میتوانیم خود واقعی و هدف زندگی خود را بشناسیم کتاب کم یابی هست اما پیدا میشه من از طریق فیدیبو قسمت درخواست کتاب ثبت کردم تا دیگران هم از این کتاب ارزشمند بهرمندشوند اما تا حالا ترتیب اثری نداده اند شما هم ثبت کنید شاید توفیقی حاصل شود شادباشید
کتاب در قالب داستانی با قلمی روان به زندگی یک شوالیه قرون وسطایی سفر میکند داستان از آنجایی جالب می شود که تمام چیزهایی که شوالیه نشان از مردانگی و قدرت تمام و هیبت میدید باعث رنج و آزار خود و اطرافیانش میشود تا جایی که اورا مرگ نزدیک میکند آشنایی او با مردی خردمند باعث بیداری درون او میشود و اور را به راه حقیقت میکشاند تا با خود واقعی و هرآنچه که بود و هست روبرو کند روبرو شدن شوالیه با خود باعث میشود هر آنچه که برایش نمادی از قدرت و شکوه بود فرو ریزد ...
کتابی مختصر و مفید در حوزه روانشناسی که تا حدودی منبطبق بر نظریهی کار گوستاو یونگ است؛ داستان شوالیهای که خود حقیقی اش را گم کرده بود و برای خوشایند دیگران همواره زرهای نورانی به تن داشت و آمادهی جنگ و خدمت به مردم بود حال آن که از خانواده و مهتر از همه از خود غافل شده بود...
یک کتاب کوچک و ساده که با استفاده از چند استعاره و در قالب یک داستان مفهومی مهم را به ما القا می کند. گاهی ما عادتهایی غلط و کهنه را جایگزین خود واقعی مان می کنیم و مانند زرهی زنگ زده و سنگین بر دوش می کشیم. کتاب به دنبال بحثهای روانشناسی و فلسفی مشکل نیست. بلکه به شکلی ساده تلاش کرده معنای اساسی و مهم زندگی را به ما انتقال بدهد. اگر دنبال کتابهای سنگین روانشناسی هستید نخونیدش. من دوستش داشتم و دوبار خواندمش.
داستانی ضعیف، بدون منطق، نمادین، مهندسی شده و فست فودی. از این نظر که به سرعت سر هم شده تا پیام نگارنده را منتقل کند. در کل اصلا از این کتاب نباید انتظار داستان قوی داشته باشید. اما اگر از جنبه ی روانشناسی آن را برای خواندن انتخاب کنید، تمثیل ها و نمادپردازی های گل درشتی دارد که شاید برای خواننده جالب باشد.
کتاب فوق العاده ایه، همه ی مفاهیم روانشناسی از سایه و نقاب گرفته تا مفاهیم عمیق تر در حوزه مفهوم زندگی، به شکل داستان و با زبان ساده در این کتاب گفته شده، خوندنشو به کسانی که میخوان تازه در حوزه ی خودشناسی مطالعه کنن، همچنین نوجوان ها توصیه میکنم
این کتاب واقعا عالی بود خانم پریشاد عزیزو اقای دکتر شیری معرفی کرده بودند. دقیقا مشکلاتی که درزندگی روزمره مااتفاق میوفته ودیدم رونسبت به زندگی واین که حرف بقیه مهمه یانه واقعاتغییرداد.
با سلام این کتاب را به پیشنهاد دکتر شیری عزیز خرید نمودم وکتاب عالی هست و باید کم کم خوند و تفکر کرد ، برای خودشناسی خوب هست و کمک میکنه که خودمون را دوست داشته باشیم ?
کتابی جالب بود کتابی که همیشه باید خوندش ، کتابی که باید هر وقت حال دلت بده نکته هاشو بخونی، کتابی که باید تو سراسر لحظات خود پنهان نگاری روحی بخونیش ، دوستان این موضوعی کتاب اگر میشناسند معرفی کنند ممنون
کتاب خوبی بود خوندنش واقعا ارزش داره ،برای من اینقدر جاذبه داشت که روز اول بیشتر کتاب رو خوندم ۱۱۳ صفحه از ۱۳۲ صفحه با وجود امتحان و دانشگاه. سپاسگزارم از دکتر شیری عزیز بابت پیشنهادشون ❤