برخی تئاتر را یک هنر ترکیبی میدانند که از اجزای مختلفی چون متن، بازیگری، نور، دکور و... تشکیل میشود. و برخی دیگر جوهره اصلی این هنر را عمل بازیگر بر صحنه میدانند و معتقدند که بقیه عوامل تئاتر را میتوان بهراحتی حذف کرد و به جوهره اصلی آن پرداخت. اما در هر صورت هیچگاه مکان بازی را نمیشود حذف کرد. بالاخره بازیگر فضایی را برای ارائه اعمال خود نیاز دارد و این مکان را ما به هر صورتی هم که انتخاب کنیم طراحی صحنه خاصی برای آن برگزیدهایم. حتی اگر نمایشمان را در یک زمینه سیاه هم به اجرا بگذاریم، باز هم از طراحی صحنه دوری نجستهایم، زیرا انتخاب همین زمینه سیاه هم یک نوع طراحی است که مفاهیم و فضاسازی خاص خود را دارد.
پس طراحی صحنه جزیی جداییناپذیر از تئاتر است.
در طول تاریخ تئاتر، طراحی صحنه جایگاه ویژه و عملکردهای گوناگون داشته است. زمانی دکورهای باشکوه آن را سبب هجوم تماشاگران به سالنهای نمایش میدانستند و هنگامی دیگر دکورهای مجلل را مذموم میشمردند. زمانی پردههای عظیم نقاشی را تنها عنصر دکور در صحنه قرار میدادند و بعدها حضور یک عنصر زنده سهبعدی (بازیگر) را در کنار یک عنصر دوبعدی (نقاشی) مردود شمردند و دکورها را سهبعدی کردند. صحنه دارای حجم شد و به مرور اصالت زمانی و مکانی نمایش در دکورها مورد بررسی قرار گرفت و مهمترین هدف دکور را در صحنه ارائه زمان و مکان نمایش اعلام کردند. گویی طراح صحنه بیشتر در حکم یک مورخ یا باستانشناس به حساب میآمد.
طبیعتگرایان که بهدنبال ایجاد یک فضای صددرصد واقعی برای بازیگر بودند تا هم او شخصیت نمایشی خود را باور کند و هم تماشاگر واقعه روی صحنه را بپذیرد، مصالح واقعی را بر روی صحنه کشاندند و کار طراحی صحنه بیشتر به معماری شبیه شد.