«راهنما یادت نرود» نوشتهی «شیدا حیدری» سیزده داستانِ تکاندهنده دارد. دغدغههای نویسنده با بسیاری از نویسندگان همروزگار ما متفاوت است و کمی بیپردهتر و همچنین بدیعتر. مملو از خشونت جنسی زنانه و مادرانه… حیدری با لحنی خونسرد از موضوعهایی مینویسد که در همهی آنها غافلگیری عنصری تکرارشونده است. زنِ داستانهای او غیرقابلپیشبینی است، نقابی دارد که ممکن است پشتِ آن هولوهراسی باشد یا چشمانی سرد و نافذ که روحِ مخاطب را نشانه رفتهاند. برای همین است که در روزگارِ کمرونق شدنِ مجموعه داستان، این کتاب حرفی تازه دارد که از ذاتِ کوتاهنویس بودن برمیآید. ذاتی نخبهگرا که ناگهان بر سرِ خوانندهی خود آوار میشود و نشان میدهد هیچ جای امنی برای این انسان وجود ندارد. شیدا حیدری قصهساز است و این داستانهای ظاهراً سادهی او هستند که میتوانند به نتایجی بسیار پیچیده و نفسگیر تبدیل شوند. خشونتی که هیچ جایی برای فراغت باقی نمیگذارد. یک جهانِ فردی که میخواهد خودش را از دستِ همهی جزئیاتِ دستوپاگیر خلاص کند و تنها به جایی دور چشم بدوز...