هنگامی که یازده برادر یوسف(ع) به سوی مصر روانه شدند، یعقوب(ع) به آنان سفارش کرد که وقتی به شهر رسیدند، همه با هم از یک دروازه وارد نشوند، بلکه از دروازههای مختلف وارد شوند. او نگران بود که اگر یازده مرد خوشسیما و خوشقامت با هم وارد شهر شوند، مورد توجه و حسادت دیگران قرار گیرند و گرفتاری و مشکلی برایشان ایجاد شود. یعقوب(ع) چون پیامبر خدا بود، علم بسیاری داشت و میدانست حسادت موجب گرفتاری است. برادران یوسف(ع) طبق سفارش پدر از دروازههای مختلف وارد شهر شدند. سفارش یعقوب(ع) گرچه به او آرامش داد، اما از حوادث حتمی الهی جلوگیری نکرد که حکم قطعی فقط از آن خداست. در قرآن چنین میخوانیم:
و گفت: ای پسران من! از یک در وارد نشوید و از درهای مختلف وارد شوید و من اصلاً نمیتوانم شما را از خدا بینیاز کنم که فرمان فقط از آنِ خداست. بر او توکل کردم و توکلکنندگان باید بر او توکل کنند. و چون همانطور که پدرشان دستور داده بود وارد شدند، این کار اصلاً آنان را از خدا بینیاز نکرد، جز این که حاجتی که در دل یعقوب بود انجام شد. و به راستی او از آنچه به او آموخته بودیم، دارای علم بود، ولی بیشتر مردم نمیدانند.