از اواخر قرن هجدهم بسیاری از شرقشناسان و ایرانشناسان اروپایی و روسی به مطالعهی گویشهای ایرانی به خصوص کرانهی خزر پرداختند. بعدها ایرانیان نیز خود به این مطالعه علاقهمند شدند و در این سالها ژاپنیها نیز به این صف پیوستهاند (گیتی شکری ۱۳۷۴: ص ۲۶).
کمتر گویشی است که دارای ادبیات و سنت کهنهی ادبی باشد. گویش مازندرانی دارای ادبیاتی غنی است و از نخستین سدههای اسلامی از ادبیات طبری یاد میشود و تاریخهای ادبیات فارسی در حدود فاصلهی سقوط حکومت ساسانی و سه قرن اول هجری از اشعاری که از چهار مصراع تشکیل شده است، سخن گفتهاند و ذکر میکنند که این اشعار در ولایات ساحلی بحر خزر و آذربایجان و قسمت غربی ایران معمول بوده و اغلب آنها ادامهی سرودهای محلی رایج عصر ساسانی بودهاند، یا شاید پایهی وزن و قالب و ساخت رباعیهای پارسی همان رباعیهای عامیانه و از جمله رباعیهای طبری باشد و از شمار معروفترین آنها میتوان از رباعیهای قابوسنامه ذکر کرد که از آنِ مؤلف دانشمند کتاب است.