گئورگ ویلهلم فردریش هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) و مارتین هیدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶)، هردو، از متفکران بزرگ و اساطین فلسفۀ مغرب زمین بهشمار میآیند. درباب وقایع و سوانح زندگیشان به همینقدر بسنده میشود که خود هیدگر و احتمالاً هگل کافی میدانست: زاده شدند، اندیشیدند، نوشتند و درگذشتند. هردو متفکر صاحبِ اندیشهای عمیق، عظیم و باشکوهاند. چنین توصیفی، اما، هرگز به این معنا نیست که در بزرگیِ هگل و هیدگر در میان همۀ نحلهها و جریانهای فلسفی معاصر اتفاق نظر وجود دارد. هردویِ آنان منتقدان، مخالفان و حتی دشمنانی آشتیناپذیر دارند.
اما چرا هگل و هیدگر و چرا «تفسیر هیدگر از فلسفۀ هگل»؟ برای درکِ عمیق تجدد (مدرنیته) و نسبتِ ما با آن، احتمالاً، منبع و مرجع مهمی جز آثار فیلسوفانی که تجدد را اندیشیدهاند، در دست نیست. به نظر میرسد که تبیینهای ایدئولوژیک و جامعهشناسانه در سطح و پوسته باقی میمانند و راهی به درون و هستۀ تجدد پیدا نمیکنند.
هایدگر در این کتاب به یک شیوه خاص خود به فلسفه ی هگل نزدیک شده و آن را به زیر نقد تیز خود برده. خواندن این کتاب را به هر علاقه مند فلسفه ای توصیه می کنم