صدوپنجاهمین برنامه صوتی خانه داستان چوک
کارگردان: مهدی رضایی با همکاری مریم بستانبان
بخشی از کتاب:
شب سردی شده بود و باد شاخههای درختها را محکم تکان میداد. مژگان که فکر میکرد به خاطر توتها با او قهر هستم، زیاد حرف نزد و زود خوابید.
مامان هم خسته بود و خیلی زود آهنگ نفس کشیدنش تغییر کرد و صدای خروپف آرامش بلند شد. مامان روی ما را خوب با لحاف پوشانده بود؛ اما هوا آنقدر سرد بود که خنکی گونههایم را احساس میکردم؛به همین خاطر سرم را کاملا زیر لحاف کردم و در حالی که صدای هوهوی زوزهی باد و تکانهای شدید شاخههای درختان را میشنیدم، خوابم برد.
باد در نیمههای شب شدت بیشتری گرفت و چند بار لحاف را از روی ما بلند کرد و برد و آنطرفتر انداخت.
هر بار که لحاف ما پرواز میکرد، من خودم را مچاله میکردم و با چشمهای بسته منتظر میشدم که مامان غرغرکنان از جایش بلند شود و دوباره لحاف را روی ما بیندازد. صدای مامان از غرغرهای نامفهوم گرفته تا اسمهای ننهجان و بابا حبیب و دهات و باغ و گورستان و جدوآباد و این قبیل چیزها را شامل میشد که در آن وقت شب و در آن حالت سرمازده و خوابآلود خیلی برایم قابل فهم نبود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 59.۳۵ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۱:۰۳:۱۸ |
نویسنده | فیروزه ک اویان |
راوی | فیروزه کاویان |
ناشر | چوک |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۰۹ |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |