معرفی، خرید و دانلود کتاب صوتی آینه شکسته

به جای آن آهنگ معروف که می‌گوید «یه پنجره با یه قفس...»، داستان صوتی «آینه شکسته» ماجرای دو پنجره است که روبه‌روی هم باز می‌شود و داستان عشق دو جوان را روایت می‌کند که خودشان برای عشقشان قفسی از خرافات ساختند؛ عشقی که راه ارتباطی‌اش را پنجره‌ها گشودند و آینه شکسته‌ای فاصله طولانی و سختی برایشان ساخت.

اودت دختر زیبای مو بوری است که تنها زندگی می‌کند و همسایه‌ جوان روبه‌رویی، جمشید، لحظه‌ها و ساعت‌ها از پنجره او را زیر نظر دارد. جمشید از پشت پنجره می‌بیند که اودت در اتاقش رمان می‌خواند، خامه‌دوزی می‌کند، جورابش را وصله می‌زند و به موسیقی گوش می‌سپارد. بارها نگاه‌هایشان با هم تلاقی کرده بود و چهره‌ اودت هربار سرد، بی‌اعتنا، جدی و تودار می‌شود، بااین‌حال جمشید دل در گروی مهر او سپرده. کم‌کم قرارهای دو نفره‌ پاریس‌گردی آن دو آغاز شده و این عشق تا حدی پا می‌گیرد و دل‌ آن‌ها به هم نزدیک‌تر می‌شود، اما دست آخر بر سر اتفاقی همه چیز تغییر می‌کند و داستان مسیر دیگری را در پیش می‌گیرد...

فضای داستان‌های صادق هدایت همیشه پر از رمز و راز است. با شنیدن آثار او غرق در فضای داستان می‌شویم و تحت تأثیر فضاسازی عمیق داستان قرار می‌گیریم. داستان «آینه‌ شکسته» یکی از این داستان‌هاست که با فضای سنگین و رازآلودش شنونده را تا پایان داستان با خود همراه می‌کند.

برخی از منتقدان داستان «آینه شکسته» معتقدند که صادق هدایت با قرار دادن اودت و جمشید به‌عنوان چهره‌های اصلی و تیپ‌هایی از انسان غربی و شرقی از نظر روانی، فرهنگی و اجتماعی، زندگی انسانی و انسانیت را تحلیل می‌کند. در پس و پست داستان و لایه‌های عمیق‌ آن نویسنده در تلاش است جهان‌بینی‌اش را صورت‌بندی کند و آن را به گوش مخاطب برساند.

به‌ گفته سیمین‌دخت مردانی‌کُرانی: «زنِ داستان «آینه شکسته» با زن‌های داستان‌هایی چون «گرداب»، «آبجی‌خانم»، «داش آکل» و «لاله» متفاوت است. در این داستان‌ها مرد است که در عشق سخن می‌گوید و زن‌ها در پس پرده هستند. اودت مانند لاله، آبجی خانم، و مرجان نیست. او در نشان دادن احساسات عاشقانه خود ناتوان نیست. اودت یک دختر متجدد فرانسوی است، هرچند که خرافاتی است.»

این داستان شنیدنی صادق هدایت را با صدای زیبای علیرضا ناصحی می‌شنوید. داستانی گیرا از مجموعه «روایت آواهای سوپرانو» که شما را درگیر ادبیات و روایت‌هایش می‌کند و کلمه را در زندگی‌تان جاری می‌کند.

در جایی از داستان می‌شنوید:

«پنجره اتاق من روبه‌روی اتاق اودت بود. چقدر دقیقه‌ها، ساعت‌ها و شاید روزهای یکشنبه را من پشت شیشه پنجره اتاقم به او نگاه می‌کردم. به خصوص وقتی که جوراب‌هایش را در می‌آورد و در رختخوابش می‌رفت. اگر یک روز او را نمی‌دیدم، مثل این بود که چیزی گم کرده باشم. گاهی روزها از بس که به او نگاه می‌کردم، بلند می‌شد و پنجره اتاقش را می‌بست.»

زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختی‌شان کم یا زیاد می‌شود، هر یک داستان‌هایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خنده‌ها و گریه‌ها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعه‌ای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزن‌انگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست.

داستان «آینه شکسته» بخشی از مجموعه داستان‌های زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان می‌پردازند. دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.