سگها رو نمیتونم تحمل کنم. دیدن فقط یکی از اونها کافیه تا روزم خراب بشه. اما با وجود این من ازدواج کردم! البته هم من و هم شما بهخوبی میدونیم ازدواج و سگ دو مقولهی کاملاً مجزا هستند، اما باید بگم این ازدواج بود که باعث شد سگ وارد زندگی من بشه؛ درواقع این سگ بود که ذهن من رو به خود مشغول کرده بود نه ازدواج!
بهنظر من سگها بیچاره نیستند؛ بیچارهی واقعی کسانی هستند که عاشق سگاند؛ البته منظور من کسانی نیستند که سگها رو برای اهداف خاصی چون محافظت از گوسفندان، کشیدن سورتمه و حتی وسیلهای برای گذران زندگی پرورش میدن؛ من مشکلی با این دسته ندارم... طرف صحبت من کسانی هستند که سگها رو فقط و فقط برای بستن به نردهی خونههاشون نگه میدارند! چنین افرادی رو واقعاً نمیتونم تحمل کنم، و تا جایی که به من مربوط میشه، باید بگم این افراد موجودات پستی هستند...!