مثنویِ معنویِ مولوی، بیشک یکی از شاهکارهای بزرگِ شعرِ پارسی است. مولوی، این شاعرِ بزرگ و این عارفِ رَبّانی، در کتابِ مثنوی، به شیوۀ کتابِ آسمانی ـ قرآن ـ حرفهای عارفانۀ خود را در قالبِ قصّهها و تمثیلهای زیبا بیان کرده است؛ تا هر خوانندهای به اندازۀ فَهمِ خود، توشهای از آن برگیرد.
در پَسِ هر قصّهای از این کتاب، معناهایی فلسفی و عرفانی نهفته است، که هر خوانندهای به قدر وسعِ خود چیزی از آن میفهمد. بعضی ظاهرِ قصّه را میگیرند، برخی به پَسِ قصّهها راه مییابند و گروهی نیز...
در توصیف کتابِ گرانقدرِ مثنویِ معنوی هرچه بگوییم، کم است. همینقدر میگوییم که تاکنون اندیشمندان، ادیبان و دانشمندانِ بسیاری، سخنانِ این شاعر و عارفِ بزرگ را تفسیر کردهاند و میکنند، و در آینده نیز تفسیر خواهند کرد.
این کتابِ بزرگ و گرانقدر، متأسّفانه در بینِ مردمِ ما ـ بخصوص در بینِ جوانان و نوجوانان ـ گمنام و ناشناخته مانده است و اگر از آنها پرسیده شود که دربارۀ این کتاب چه میدانند و چه میزانی از آنها را خواندهاند، جُز به چند بیتِ آغازِ کتاب و چند قصّهای که در کتابهای درسی خواندهاند، اشاره نخواهند کرد و این باعثِ تأسّف بسیار است که شعرهای شاعری چنین بزرگ و جهانی، از سوی نوجوانان و جوانانِ ما ناخوانده بماند.
ما در این کتاب کوشیدهایم، برگزیدهای از قصّههای مثنوی را با زبانی ساده و امروزی، بازنویسی کنیم، تا ضمنِ آنکه برای خوانندگانِ جوان و نوجوان قابلِ فهم باشد، آنها را علاقهمند کند تا به خودِ این کتاب عظیم مراجعه کنند و...