باری، از دو سال زندگانی در اوکراین و دوستی و مهربانی همکاران و دانشجویان فارسیآموز آن مرز و بوم باستانی، خاطراتی بس شیرین و ماندنی با من است که «بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران». سرسبزی، آرامش، چشمنوازی و زیبایی کییف و شبهجزیره کریمه، شوکت و شورانگیزی هوشربای دریای سیاه و سواحل کوهستانیِ باشکوه و جنگلپوش آن و بیش و پیش از همه، حلاوت لهجه خوبان پارسیگوی اوکراین، هرگز «از لوح دل و جان نرود» و اینک خشنودم که با نگارش و نشر این کتاب، که ارمغانی از آن سفر و به گونهای ثبت و پاسداشت آن خاطرات طرفه و پرطراوت است، توانستیم دریچهای کوچک و صمیمی به آفاق دلکش شعر ساده، ژرف و انسانی آن سامان بگشاییم.