کتاب صوتی «بلندیهای بادگیر» را «امیلی برونته»، شاعر و نویسنده انگلیسی نوشته است. این کتاب در سال ۱۸۴۸ منتشر شد و نام کتاب به خانهای اشاره دارد که روی تپه بنا شده است و در معرض باد قرار دارد. این کتاب تنها رمان امیلی برونته میباشد و درباره عشق آتشین میان دو جوان و ماجراهای مربوط به آن است.
- خلاصهای از کتاب صوتی بلندیهای بادگیر:
هیثکلیف یک کولی زاده یتیم است که آقای ارنشاو بزرگ او را به عمارت خود میآورد و بزرگ میکند. پسر ارنشاو که نامش هیندلی است از هیثکلیف بسیار متنفر است و او را آزار میدهد. در این میان هیثکلیف عاشق کاترین دختر ارنشاو میشود و درصدد ازدواج با او برمیآید ولی با ناکامی مواجه میشود. کاترین با ادگار که یک نجیبزاده است ازدواج میکند. هیثکلیف هم ثروتمند میشود و با خواهر اردگار ازدواج میکند و ماجراهای بعدی کتاب بر اساس انتقامهای او شکل میگیرد.
- قسمتی از کتاب بلندیهای بادگیر:
همینالان از ملاقات با صاحبخانهام آقای هیثکلیف برگشتهام. به خاطر خانهای که از او اجاره کردهام خوشحالم تراش کراس گرانج کیلومترها دورتر از هر شهر و روستایی است؛ اما کاملا باب میل من است. ضمن اینکه منظره اینجا در یورکشایر هم بسیار زیباست. آقای هیثکلیف، در حقیقت، تنها همسایهای است که من دارم و فکر میکنم شخصیت او خیلی شبیه من است. او هم خیلی از آدمها خوشش نمیآید. وقتی او را در دهانه در دیدم، گفتم: "من لاک وود هستم. مستاجر شما در تراش کراس گرانج. فقط میخواستم بیایم اینجا و عرض ادبی بکنم."
هیثکلیف چیزی نگفت، فقط اخمهایش را در هم کشید. مثل اینکه تمایلی نداشت تا من به داخل خانه بروم اما بعد از چند دقیقه بالاخره تصمیم گرفت تا مرا به داخل خانهاش دعوت کند فریاد زد "جوزف، اسب آقای لاک وود را بگیر و از زیرزمین کمی شراب برایمان بیاور."
جوزف، پیشخدمت سالخورده ترشرویی بود. همانطور که سرتاپای من را با نگاه خشمگینش برانداز میکرد، اسب را از من گرفت و زیر لب گفت خدا به داد برسد! یک مهمان!"
با خودم فکر کردم شاید خدمتکار دیگری در آنجا وجود ندارد و اینطور به نظر میرسید که آقای هیثکلیف بهندرت کسی را بهعنوان مهمان، در خانهاش میپذیرد.
خانه او «بلندیهای بادگیر» نام داشت؛ که به معنی «خانهای بر روی تپه و در معرض باد» بود؛ و بهراستی هم این نام، توصیف خیلی خوبی برای آن خانه بود. درختهای اطراف خانه هیچکدام بهصورت مستقیم رشد نکرده بودند و خم شدن هر یک از آنها به سویی، خبر از وزش باد شدیدی میداد که هیچ روزی از وزیدن بازنمیایستاد. خوشبختانه خانه آنقدر مستحکم ساختهشده بود که حتی با شدیدترین طوفانهای زمستانی هم آسیب نبیند. نام «ارنشاو» بر سردر خانه بر روی سنگها کندهکاری و نوشتهشده بود به همراه آقای هیثکلیف وارد اتاق نشیمن شدم. آقای هیثکلیف شبیه کشاورزها نبود. مو پوست تیرهای شبیه کولیها داشت اما رفتارش شبیه نجیبزادهها بود. شاید میتوانست کمی بیشتر به سر و وضعش برسد، اما در کل مردی خوشتیپ بود. به نظرم آدمی مغرور اما غمگین میآمد.
- نگاهی بر کتاب صوتی بلندیهای بادگیر:
کتاب رمانتیک بلندیهای بادگیر سرشار از عواطف و احساسات شاعرانه است و طبیعت نیز مانند احساسات فردی در این کتاب اهمیت زیادی دارد. داستان در فضایی بین رویا و حقیقت رخ میدهد و مخاطب نمیداند آنچه به وقوع پیوسته رویا بود یا حقیقت. راوی کتاب نلی دین خدمتکار عمارت خانوادگی ارنشاو است که ماجرا را برای مسافری به نام لاکوود تعریف میکند و ما گاهی داستان را از دید لاکوود نظارهگر هستیم. بهطور کل بیشتر شیوه روایت در روایت در جریان است.
شخصیتهای اصلی داستان هیثکلیف و کاترین نام دارند و ماجرای عشق آن دو پر از دشواریها و عواقب سخت است. قلم امیلی بهگونهای است که نمیتوان بهسادگی به شخصیت درونی اشخاص داستانش پی برد و او هرلحظه مخاطب را با ترفندهای نویسندگیاش غافلگیر میسازد. در این داستان که متعلق به دورهویکتوریاست، بیشتر با جامعه و فرهنگ آن دوره آشنا میشویم، اما قضاوتی دراینباره در داستان نیست و به مخاطب اجازه میدهد از دید خود به همه چیز بنگرد. شخصیت هیثکلیف یک شخصیت بایرونی است. بایرونی اصطلاحی است به معنای آنکه او مردی جوان، خام و غرق در گناه در ذهن مخاطب مجسم میشود و به دنبال راه فراری از افکار خود و جامعه است. عموما در آن دوره قهرمانان داستان عاشقانه اینگونه توصیف میشدند.
او نجیبزاده نیست اما عاشق کاترین میشود همین باعث میشود او به عشقش نرسد. شخصیتهای این رمان همیشه پایبند احساساتشان هستند و کمتر سراغ منطق و افکارشان میروند. این داستان پر است از تضادهایی بین طبیعت یا حیاتوحش با جامعه متمدن و تضاد بین شخصیتهای کتاب. مرگ در این داستان دستآویزی برای رهایی است رهایی از تمام چیزهایی که آنها نمیخواهند تجربهاش کنند. برونته چنان شیفته طبیعت است که توصیفات او اکثرا وام گرفته از طبیعت میباشد مانند این سخن که کاترین هیثکلیف را به صحرایی بایر و خشک از سنگ مرمر توصیف میکند.
- درباره امیلی برونته:
امیلی جین برونته شاعر و نویسنده انگلیسی در سال ۱۸۱۸ در ثورتن یورک شر به دنیا آمد. پدر او یک پیشوای روحانی بود و به همین دلیل آنها در کنار یک کلیسا در منطقهای که نزدیک به گورستان شهر بود زندگی میکردند. آنجا فضای دشتی و آرامی داشت اما از وضعیت آب و هوایی خوبی برخوردار نبود و همین مسئله آنها را با مشکلات جسمانی مواجه ساخته بود.
امیلی دو خواهر به نامهای شارلوت و آن و یک برادر به نام برانول داشت که همگی آنها نیز شاعر بودند و دستی در هنر داشتند. امیلی و خواهرانش بسیار به هم وابسته بودند ولی درعینحال امیلی بسیار منزوی بود و زندگی آرام و یکنواختی داشت و این به سبب آن بود که امیلی از سندروم آسپرگر رنج میبرد و از نشانههای این سندروم که نوعی اختلال زیستی _ عصبی است، مشکل بودن مهارتهای حرکتی، روابط اجتماعی ضعیف، انزواطلبی، رفتار وسواسی و عصبی شدن ناگهانی بود که این رفتارها در شخصیتهای کتابش نیز نمود پیداکرده است.
امیلی تخیلی قوی و عجیب داشت و خیالپردازیهایش در اشعار و رمانش بهخوبی پیداست. او همراه با خواهرانش مجموعه شعری را منتشر کردند، اما بیشتر شهرت او به دلیل نوشتن رمان بلندیهای بادگیر است. امیلی عمر کوتاهی داشت و به علت بیماری سل در سن ۲۹ سالگی پیش از اتمام دومین رمانش درگذشت. خواهران و برادر او نیز همگی در سنین جوانی از دنیا رفتند.
محتوای کتاب رو دوست داشتم و اجرای فوق العاده جذاب آقای رضا عمرانی و خانم بهناز بستاندوست بسیار زیبا و هنرمندانه است . واقعا درک نمیکنم چطور بعضی دوستان این اجرای بی نقص و حرفه ای رو دوست نداشتن و نقد از سر بی انصافی یا عدم دانش کافی داشتن . کافیه سرچ کنن و صدای خیلی از گوینده های دیگر رو بشنوند که نه تنها افتضاح هستند از لحاظ تکنیک و صدا که اصلا مشخصه اهل کتاب نیستن .....
1
تلخ ☕️
من نسخهی متنی کتاب رو مطالعه کردم و بر خلاف خیلیها، اصلاً از خوندن این کتاب لذت نبردم و به زور تمومش کردم! کتاب پر بود از شخصیتهای نفرتانگیز و به وضوح بوی مرگ میداد! تا به حال از خوندن یک کتاب این قدر اذیت نشدهبودم! اگه تحمل یک فضای پر از اندوه و مرگ و نفرت رو ندارید، پیشنهاد میکنم هرگز این کتاب رو نخونید.
5
این کتاب واقعا اررزش گوش کردن دارد .پیشنهاد می کنم حتما گوس بدید .مثل ر رمانهای خارجی دیگه مثلا جین ایر و دزیره واقعا خوب بود .ممنون از فیدیبو که صوتی تهیه کرد و از اینکه در جایی که لازم بود از صدای خانم استفاده کردو مانند بعضی از راوی ها یک آقا صدای خانم را تقلید نمی کرد.
5
واقعا اگر میدونستم خواننده ی متن این خانم هستند کتاب رو نمیخریدم. ایشون متن رو خراب کردند. من کتاب صوتی رو دقیقا در غالب کتاب دوست دارم نه شبیه یک نمایشنامه ی رادیویی. واقعا روایت ایشون اذیتم کرد. و از خودشون به متن چیزهایی اضافه کردند و از غالب متن یک کتاب خارج شدند. اصالت متن حفظ نشده متأسفانه.
4
در مورد خود داستان به نظرم بد نبود و ارزش یکبار گوش دادن رو داشت.
در مورد خوانش کتاب هم باید بگم آقای عمرانی مثل همیشه عالی و دلنشین روایت کردند اما با احترام به خانم بستان دوست اصلا از روایتگریشون خوشم نیومد و جملات رو درست و با احساس مناسب بیان نمیکردند
3
داستان جالبی بود به نظرم بیشتر معمولی ، اجرای خانم بستان دوست به مراتب بهتر از اقای عمرانی بود اما در کل اجرا جالب نبود ، خوانش بسیار ارام و با صدای بی حال و بی رمقی انجام میشد ، بین کتابهایی که تا به حال گوش کرده ام به مراتب از جذابیت پایینتری برخوردار بود
5
لذت شنیدن این رمان زیبا با صدای این دو عزیز چند برابر بود ...بارها این رمان را خوانده ام و دیده ام ...اما شنیدن این اثر را با صدای این عزیزان به همه علاقه مندان توصیه می کنم ...بی نظیر..تاثیر گدار و شنیدی بود ...ممنون از اینهمه عشق که در بیانشان بود
5
من دوست داشتم. پمنون از راوی های بینظیر فقط چند قسمت انگار قسمتهایی رو حذف کنن کلمات قطع میشدن انگار میخواستن کوتاه تر باشه که فکر میکنم با زحمتی که کشیده شده حیف واقعا
5
به فرض که کن اونو دوست داشته باشم. آیا اونم منو دوست داره؟ از کجا معلوم؟ (برشی از کتاب)
این نویسنده یک کتاب نوشته اما شاهکار خلق کرده❤️
5
این کتاب عالی و فوق العاده بود هرکسی اهل کتابه حتما باید اینو بخونه یه داستان کلاسیک عالی به نظرم بود صدای راوی هم خیلی دوست داشتم👍👍🌻