توصیف (خلاصه کتاب)
همایون جوان اهوازی دلباخته دختری به نام پریچهر میشود که به همراه خانوادهاش موقتا ساکن اهواز شده. پس از ازدواج آنها همایون نیز به تهران مهاجرت میکند و در نمایشگاه اتومبیل برادران پریچهر مشغول بکار میشود. سالها قبل هوشنگ پسر عمه پریچهر او را خواستگاری کرده بود ولی بعلت مساعد نبودن شرایط مالی-اش او را رد کرده بودند و حالا با دیدن همایون و پریچهر در کنار هم تصمیم گرفت انتقام بگیرد بنابراین با ریختن طرح دوستی با همایون او را وسوسه کرد تا به اعتماد خانواده همسرش خیانت کند و مغازهایی را که در اختیارش قرار داده بودند بدون اطلاع آنها اجاره دهد و با او جای دیگری شریک شود. برادران پریچهر پس از فهمیدن موضع با مستاجران جدید مغازه بر سر تخلیه آن درگیر شدند و در این بین برادر پریچهر ناخواسته فردی را به قتل رساند و متواری شد. این بار هوشنگ همایون را واداشت تا در قبال لو ندادن جای منصور از پدر پریچهر خانهاش را طلب کند. پدر هم خانه را به نام دخترش زد همین مسایل کینه و نفرت شدیدی نسبت به همایون در وجود پریچهر پدید آورد ولی بخاطر فرزندانش از همایون طلاق نگرفت اما دیگر هیچ ارتباطی بین آنها نبود. مدتی از این موضوع گذشت تا اینکه همایون برای سرزدن به دوستش عظیم به اهواز رفت. شب هنگام همایون مست و ناهوشیار به اتاق ثریا دختر ۱۶ ساله عظیم میرود و به او تعرض میکند، وقتی بخود میآید نادم و پشیمان میگریزد و دچار عذاب وجدان میشود. با مرگ عظیم فرزندانش در شرایط بدی قرار میگیرند همایون که حالا مالک کارخانه قطعه سازی معتبری است برای حمایت از آنها به ثریا پیشنهاد ازدواج میدهد.