درست زمانی آمدی که هر یک با آلام خویش زخمی دائمی بر دل داشتیم و من در جدال درونی با خویشتن آرزوهایم را یک به یک از دست داده بودم بدون نگاه به آینده ای که متعلق است به من!
درست زمانی به هم رسیدیم که من زخم های خود را شناخته بودم و دریافته بودم که این درد را با تو مشترکم تو و زخم های کهنه و سخت، مانده بر دلت!
درست زمانی که خواستیم رها شویم از زخم های مشترک اما جدا از هم رهایی را در با هم بودن یافتیم با هم دویدن، با هم ایستادن و خیره شدن به نور آفتاب در کنار هم مثل سندروم آفتابگردان و حساس شدن به منبع نوری که ما را مسحور خود می سازد ما راز التیام زخم ها را یافتیم تنها وقتی که در کنار هم و دست در دستان هم قدم برداشتیم!
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 560 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۸:۴۰:۰۰ |
نویسنده | زهرا ولیبهاروند |
ناشر | شادان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۲۳ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
صرفا سرگرم کننده بود من نپسندیدمش از اول تا آخر همهی شخصیتها داشتن بقیه رو نصیحت میکردن به جز میثاق و بابونه بقیه شخصیتها جذاب نبودند چه بسا شخصیت هیوا و دامور هم دوستداشتنی نبودند واقعا فقط خوندم برای اینکه سرانجام بابونه رو بفهمم چون به نظرم شخصیت جذابی بود در کل شخصیتهای اصلی فقط داشتند بقیه رو دور میزدن طرف نامزد داشت بعد با یه دختره دیگه وقت میگذروند هردو هم همدیگه رو دوست داشتن به نظرم بیشتر ترویج خیانت بود تا دوستی در کل اگر نخونید چیزی رو از دست ندادید با آرزوی موفقیت برای نویسنده❤️
#کتاب_بعدی_من