کتاب صوتی هنر چاق بودن با صدای نویسندهاش رامبد خانلری منتشر شده است. این کتاب از آن دست کتابهایی است که شبیهاش را کمتر دیده و شنیدهایم. نه رمان است، نه داستان، نه گزارش است نه زندگینامه و جالب اینکه همه اینها هم هست.
رامبد خانلری در کتاب هنر چاق بودن، دست به تجربهای جدید در ناداستان یا جستارنویسی زده، اما این ناداستان او سراسر داستانِ زندگی شخصی خودش به عنوان کسی که قبلا چاق بوده و حالا دیگر نیست، نمود پیدا کرده است.
هنر چاق بودن نه کتابی است درباره رژیمهای غذایی، نه قرار است بعد از خواندن آن به نتیجه برسید که بهتر است دیگر چاق نباشید! یا چه خوب که آنقدرها هم چاق نیستید!
هنر چاق بودن روایت ِ زندگی شخصی با اضافه وزن بالا و همه تجربههایی است که همین شکل بدناش برایش ساخته است. چاقی به عنوان یکی از معضلات بزرگ قرن بیست و یکم شناخته میشود و حال میدانیم….. در دنیا دچار اضافه وزن و چاقی هستند. در بسیاری از مقالات و پژوهشهای پزشکی ثابت شده چاقی زمینهساز بخش اعظمی از بیماریها کشنده است. چاقی وضعیتی است که مدام توسط دیگران مورد قضاوت قرار گرفته و فرد چاق همیشه در معرضِ نگاه کسانی است که او را مقصر این وضعیت میدانند.
اما رامبد خانلری در این کتاب حرفهای تازهای میزند. او از هنر چاق بودن میگوید، از تجربههای منحصربفرد یک فرد چاق که خودش را دوست دارد. او در این کتاب نشان میدهد که هنر مردمان چاق این است که بلدند چطور زندگی کنند و از آن لذت ببرند.
هنر چاق بودن را در دسته کتابهای انگیزشی، روانشناسی میتوان دستهبندی کرد اما همانطور که گفته شد این کتاب شبیه هیچ کتابی از همین دسته نیست! در طول کتاب نویسنده مخاطبان را مورد خطاب قرار میدهد و لحن ساده و روان و البته طنازانهاش تاثیر بسزایی در همراهی خواننده با کتاب دارد.
شنیدن این کتاب با صدای خود رامبد و لحن بامزه و دلچسبش بسیار لذتبخش است، از آنجایی که نویسنده خود میداند کجاهای کتاب باید با تاکید بیشتری خوانده شود و کجاها باید لحنش را تغییر دهد.کتاب صوتی هنر چاق بودن توسط نشر قناری منتشر شده است.
در مصاحبهای درباره این کتاب رامبد خانلری میگوید:
«به عنوان کسی که هر دو سمت ماجرا را زندگی کرده است باید به شما بگویم که همین حالا آدمهای زیادی هستند که وقتی به من میرسند، میگویند رامبد چاق را بیشتر دوست داشتند؛ میگویند چاقی به من بیشتر میآمد. بیشتر آنها اینحرف را وقتی که چاق بودم هم به من گفته بودند و من همیشه ابرو در هم کشیده بودم که اینها چه میگویند؟ اینها دوست دارند دل من را خوش کنند. همین حالا کدام یک از اینها حاضر است باقی عمرش را با یک آدم چاق زندگی کند؟ اما حالا که لاغر شدهام از خودم میپرسم اینها که دیگر دلیلی برای گفتن این حرف ندارند. اینها با این حرفشان نهتنها دل من را خوش نمیکنند که حتی من را عذاب میدهند. آنوقت از خودم پرسیدهام که نکند واقعا چاقی بیشتر به من میآمد. یکلحظه به عنوان یک آدم چاق با تمام وجود به این فکر کنید که اگر چاقی بیشتر از لاغری به شما بیاید چه؟ منظورم این است که چاقی برای شما نه یک محدودیت، جذابیتی باشد که باعث شود شما جذابتر هم به نظر برسید».