روز پنجشنبه ۵ اکتبر ۲۰۲۳ آکادمی سوئد، جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۳ را به یون فوسه؛ نمایشنامهنویس نروژی اهدا کرد. در بیانیه این جایزه دلیل انتخاب او به عنوان نوبلیست امسال: «نمایشنامهها و نثر بدیع اوست که بازتاب صداهای شنیدهنشده و ناگفتنیهاست.»
در کنار افتخار دریافت مهمترین جایزه ادبی جهان، فوسه جایزه نقدی چشمگیر ۹۹۰ هزار دلاری – ۱۱ میلیون کرون سوئد- را هم دریافت کرد. او در اولین واکنش به دریافت جایزه نوبل گفت: «بسیار تحتتاثیر قرار گرفته و حتی تا حدودی ترسیده است!» فوسه از جمله نویسندگانی است که خود را به ادبیات بیشتر از هرچیز متعهد میداند و در طی سالها نویسندگی خود و خلق آثار متعدد ادبی سعی در بازنمایی این تعهد داشته است.
لحن سرد فوسه در روایتهایش در کنار بازگو کردن داستان آدمهایی که دچار درگیریهای ذهنی، نشخوارهای فکری و سوداهایی عجیب هستند از او نویسندهای شاخص در ادبیات حوزه اسکاندیناوی ساخته است.
ویژگی منحصربفرد در آثار فوسه، زبان و انتخاب فرمهای روایی است. شیوه شاعرانه او در نمایشنامهنویسی و استفاده از تقطیع و فرم پلکانی – چیزی شبیه به شعر نو- او را از دیگر نمایشنامهنویسان همعصرش جدا کرده و به همین سبب به او لقب ایبسن عصر جدید را دادهاند.
فوسه پیش از دریافت جایزه نوبل نیز نویسنده موفق و شناخته شدهای محسوب میشد و بارها مورد تشویق و تحسین رسانهها و منتقدان ادبی قرار گرفته بود و جوایز زیادی را نیز از آن خود کرده بود.
از فوسه تا کنون بیش از ۷۰ نمایشنامه، رمان، داستان کودک و شعر به چاپ رسیده و بسیاری از نمایشنامههایش در جهان به اجرا درآمده است.
در ایران نیز نمایش «کسی میآید» با ترجمه و کارگردانی تینوش نظمجو از آثار فوسه روی صحنه رفته است.
اکنون فوسه با دریافت جایزه نوبل تبدیل به مشهورترین نویسنده نروژی شده است، در کنار این افتخار بزرگ نام او در میان ۱۰۰ نابغه برتر زنده، که به انتخاب روزنامه دیلی تلگراف اعلام میشوند نیز قرار دارد.
بیوگرافی یون فوسه
فوسه در سال ۱۹۵۹ در سوئد به دنیا آمد و در همان سالهای اولیه کودکی یک تصادف سهمگین تمام زندگی و روحیات او را تحت شعاع قرار داد. چشم در چشم شدن با ابلیس و رویارویی با مرگ چیزی نیست که بتوان آن را فراموش کرد، این تجربه به خصوص در سنین کودکی روی دیدگاه فوسه تاثیر عمیقی گذاشت.
او از دوازده سالگی نوشتن را شروع کرد و اولین رمانش به نام «قرمز، سیاه» در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. سالها بعد بود که پس از طبعآزمایی در گونههای مختلف نویسندگی از رمان تا داستانکوتاه، شعر و حتی کتاب کودک سراغ نمایشنامهنویسی رفت و اولین نمایشنامهاش به نام «ما هرگز از هم جدا نمیشویم» در سال ۱۹۹۴ منتشر شد و همان سال روی صحنه رفت.
از آن سال تاکنون آثار بسیار زیادی از فوسه منتشر شده که از جمله مهمترین آنها میتوان به؛ او آلیس است، خواب پاییزی، من باد هستم، آلیس پای آتش و کسی میآید اشاره کرد.
معرفی دو اثر از یون فوسه؛ برنده جایزه نوبل ۲۰۲۳
در ادامه به دو اثر ار یون فوسه میپردازیم.
نمایشنامه کسی میآید
همانطور که ذکر شد نمایشنامه کسی میآید با ترجمه تینوش نظمجو و به کارگردانی خود او در ایران اجرا شده است.
او در این نمایشنامه داستان زوجی را روایت میکند که معتقدند حضور دیگران بین آنها جدایی میاندازد و روابطشان را تحتتاثیر قرار میدهد برای همین تصمیم میگیرند به نقطهای دور سفر کرده و از دیگران فاصله بگیرند. آنها یک کلبه قدیمی ساحلی را برای فرار از دیگران انتخاب میکنند اما از همان آغاز ترسِ اینکه کسی وارد خلوت آنها شود وجود دارد.
زن مدام درگیر این ترس است که زنِ دیگری از راه برسد و خلوت آنها را بهم بزند از سوی دیگر مرد نیز همین ترس را از جنس دیگری تجربه میکند.
ترسی که خیلی زود ردای واقعیت بر تن میکند و سروکله مردی که این خانه را به آنها فروخته است پیدا میشود. این نمایش با صحنه زدن در توسط مرد صاحبملک و جنجال بر سر باز کردن در به اوج خود میرسد و در ادامه وارد فضاهای ذهنی و ترس و وحشت حاکم بر روابط این زن و مرد میشویم.
ما فقط میخواستیم با هم باشیم.
میخواستیم
با هم تنها باشیم
دیگر نمیخواستیم جایی باشیم که دیگران بودند.
ما نیاز داشتیم جایی زندگی کنیم که کسی نباشد.
جایی که فقط ما باشیم.
ما تصمیم گرفته بودیم جایی زندگی کنیم، من و تو، که در آن تنها باشیم.
دور
بسیار دور
از همه دیگران
-کسی میآید، یون فوسه
رمان آلیس کنار آتش
اگر دلتان برای سوز و گداز عشق تنگ شده و دنبال هیجانات عاطفی و عشقی شدید هستید، این رمان مناسب شماست!
آلیس کنار آتش (آلیس در کنار آتش) کنکاشی به یادماندنی در موضوع عشق، ازخودگذشتگی و فداکاری خانواده است. فوسه در این رمان با روایتی سورئالیستی خواننده را بین جهان مردگان و زندگان میبرد، آلیس پای آتش داستان زنی است که بیست و چند سال پیش، شوهرش برای ماهیگیری به دریاچه رفته و دیگر برنگشته است و حالا در رخوت و تنهایی خود شب گمشدن همسرش و زندگی مشترک و گذشتههای دور را مرور میکند.
اما ذهن او در این گذشته نمیماند بلکه در سفری دور و دراز به اجداد خود نیز سر میزند!
این داستان که با تکنیک جریان سیال ذهن نوشته همچون تالار آیینهای کار میکند که در هر گوشه از متن شخصیتها و حضور نسلهای مختلف را میتوان دید.
آیینههایی که با تکنیک روایی فوسه در هم انعکاس مییابند.
شاید هیچوقت آن اتفاق پیش نمیآمد؟ شاید الان اینجا بود؟ ولی نمیشود از این فکر و خیالها بکند. با خودش میگوید این کار برایش فایدهای ندارد، هیچوقت دوست نداشت سوار قایق شود، هیچوقت، ولی آسله دوست داشت، تا میتوانست همینطور پاروزنان میزد به دل فیورد، مدام، هر روز خدا، با خود فکر میکند بیشتر وقتها دوبار در روز، و او همینطور گم مانده و غیب شده، هیچوقت هم برنمیگردد، گمگم شده و خودش اینجا میماند، تنها چون هیچوقت بچهدار هم نشدند. با خودش میگوید خودشان دوتا، او و او، فقط او بود و او، بود و بعد گم شد، غیب شد.
-آلیس پای آتش، یون فوسه
One Response
نویسنده و نمایشنامه نویس چندان متبحری نیست. من مطالعه کردم از ایشان. نمیدونم بر چه اساس و معیاری به اینها جایزه تعلق میگیره ولی مطمئنم هر چه هست به خاطر ادبیات نیست و مسائل دیگری دخیل هست. کلا جوایز امروزی به قول عام کیلویی شده و بردن جایزه نشان دهنده خوب بودن نیست. اعتبار یک نویسنده کتابهای او و بازخورد جامعه هست.