اولین گرامافون فیدیبو با صدای بهرام شاهمحمدلو – آقای حکایتی- چهارشنبه ۲۱ام مهرماه منتشر شد. گرامافون محتوایی صوتی است که در بستر فیدیبو و به صورت رایگان منتشر میشود. قصههای گرامافون که گنجینهای از قصههای عامیانه و شفاهی برخی از نقاط ایران است که توسط شرمین نادری بازنویسی شده و با صدای بهرام شاهمحمدلو روایت و ضبط شده است.
این مجموعه که در قالب کتاب صوتی هر شنبه، دوشنبه و چهارشنبه در فیدیبو منتشر میشود و علاقهمندان میتوانند به صورت رایگان آن را دانلود و دریافت کنند.
در ادامه یادداشت اختصاصی نویسنده این قصهها، شرمین نادری را میخوانیم:
قصههای ما
قصهها همان نخ ظریفی هستند که ما را به تجربه سالیان مردم روزگار دور متصل میکنند، بیآنکه سخت و حوصله بر به نظر آیند. دوستی و صلح و جوانمردی و شجاعت را به ما یاد میدهند و برای فرهنگ و هنر ما ری شهای دوستداشتنی میسازند.
شاید از خودمان بپرسیم، ادبیات شفاهی و تصنیفها و افسانهها و اسطورههای قدیمی به چه درد بچههای امروز یا حتی بزرگترهای این روزگار میخورد یا ما قرار است با زنده نگهداشتن این میراث به کجا برسیم؟
اما سالهاست که محققانی که در راه کشف و نگهداری فرهنگعامه تلاش میکنند، نه به منظور عقب نگهداشتن فرهنگ امروز که به دلیل مزه دار کردن روزگار نو، راویان دوباره خوی و عادت و سنت و افسانه و حتی خرافههای روزگار دور بودهاند.
امروز اما بدون این افسانهها و قصههای قدیمی، زندگی ما چیزی شیرین و حتی شور کم دارد.
درست مثل آپارتمانی که شبیه هیچ خانه کهنهای در خاطرات ما نیست، در ساختش به فرهنگ و عادات مردم هیچ نقطهای دقت نشده و هیچ قصهای پشت درهایش نمانده است.
محققان معتقدند که خانه و افسانه هردو در رشد شخصیت و اصالت صاحبانشان نقش دارند، همانطور که حیاط پر از گل و درخت مادربزرگ میتواند روح مهربانتری برای ما بسازد، قصههای قدیمی و شعرها و افسانهها هم میتوانند مرهمی باشند بر زخمهای سالیان ما.
پس به راه و روش راویان قدیمی که حکایتها را هربار در شرایط و موقعیت تازه دوباره تعریف میکردند و با وضع روزگارشان تطبیق میدادند و هربار طرحی نو درمیانداختند. ماهم به افسانهها، متلها، عروسکها و شعرهای کهن پناه بردیم و سعی کردیم که دوباره از نو تعریفشان کنیم.
هیچکدام از قصههای این مجموعه تازه نیست، بارها و بارها تعریف شده و هربار هم شاخ و برگی به آن افزودهشده است. هیچکدام از قصههای این مجموعه قرار نیست اثری بزرگ یا داستانی بینقص باشد، چونکه نقصها و اشتباهات حکایتهای قدیمی، درست مثل دیوار نهچندان ایستای همان خانههای گلی، گاهی بسیار دوستداشتنی هستند.
در مجموعه تازه گرامافون قرار است؛ بخشی از عادتها و سنتها و افسانهها و ترانههای قدیمی و حتی آمال و آرزوهای گذشتگان را دوباره ببینیم، قصهای خوش، هرچند گاه تلخ و غمگین بشنویم و همراه آدمهای قصه بمیریم و زنده شویم و بازهم با مرگ بجنگیم.
چون این راهی است که قصهها برای نجات به مردم یاد میدهند، همان راه و روش زندگی و ارزشهای فرهنگی آدمهای این مرزوبوم از لرستان تا بلوچستان، از خوزستان تا گیلان و مازندران و از آذربایجان تا خراسان که قرار است در این روزهای سخت، کورسوی کوچک راه تاریک ما باشند.
آیا این قصهها همینجا و در فیدیبو تمام میشوند؟ آیا گرامافون کوچک طلایی ما قرار است نسخه بینقص و تمامشدهای باشد از افسانههای آذربایجان یا لرستان یا قصههای مردم کردستان؟ این را بعید است کسی بتواند که بگوید، چون شما راویان بعدی این قصهها حقدارید که ادبیات شفاهی را تا هزاران هزار سال آینده، دوباره تعریف کنید. این راهی است برای ادامه همان ریشههای زیبای زندگی گذشته و البته بهتر شدن زندگی مردم امروز.همان کاری که مادربزرگ آذری با نقل قصه کوراوغلوی قهرمان برای فرزندانش انجام میدهد و بخشی خراسانی با خواندن آواز دختران غمگین قوچانی.
ما تا زنده هستیم با رنج میجنگیم و قصهها راویان این رنج و شادی وامیدهای ما هستند، بچههایی که بعد از ما میرسند راه و روش ما برای این مبارزه تنبهتن را قضاوت میکنند و با گفتن این قصهها و خواند ن آن ترانهها ما را به یاد خواهند آورد.