حتی اگر رابطهی چندان خوبی با کتاب یا آثار روسی نداشته باشید، بیشک نام آنا کارنینا را احتمالاً شنیدهاید. آنا کارنینا یکی از برجستهترین آثار لئو تولستوی است که اولین بار در سال ۱۸۷۷ منتشر شد. این رمان به بررسی پیچیدگیهای روابط انسانی، عشق، خیانت، و تبعات اجتماعی آنها میپردازد. این کتاب پر تلاطم، داستان آنا، همسر مقامی دولتی را در روسیه روایت میکند که دچار عشق و خیانت به افسری به نام ورونسکی میشود.
تولستوی در این کتاب نگاه عمیقی به بحرانهای روانی و اجتماعی انسانها دارد. آنا کارنینا نه تنها داستان یک عشق ناممکن بلکه مسائلی همچون بحرانهای خانوادگی، طبقات اجتماعی و مشکلات اخلاقی را هم بازگو میکند. ترجمهی فارسی این کتاب به دست مترجمان مختلفی از جمله مشفق همدانی در ایران انجام شده است و هماکنون توسط نشرهای مختلف از جمله انتشارات امیرکبیر به چاپ میرسد.
آناکارنینا برای نخستین بار بین سالهای ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ بهصورت سریالی در گاهنامهای روسی منتشر شد. پس از مشاجرهی تولستوی با دبیر این گاهنامه دربارهی نگرشهای سیاسی ارائهشده در آخرین بخش اثر، او در سال ۱۸۷۸ داستان خود را بهصورت کامل در قالب کتاب منتشر کرد. این یکی از بزرگترین لطفهای تولستوی در حق تاریخ بشریت بود!
این رمان در سبک رئالیسم نوشته شده است و بهطور عمیق به تحلیل روانشناختی شخصیتها و نقد اجتماعی میپردازد. تولستوی در این اثر، داستان زندگی آنا، زنی از طبقهی اشراف روسیهی تزاری را روایت میکند که با وجود داشتن همسر و فرزند، در جستوجوی معنای واقعی زندگی و عشق است. او با کنت ورونسکی، افسر جوان سوارهنظام آشنا میشود و این آشنایی زندگی او را دستخوش تغییرات اساسی میکند.
تولستوی در این رمان به مسائلی چون خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعهی اشرافی، آرزو و زندگی روستایی و شهری میپردازد و منبع نگارش این اثر را از جامعهی روسیهی عصر خود گرفته است. این اثر بهعنوان یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ ادبیات شناخته میشود و همواره در فهرست 10 رمان برتر جهان قرار دارد.
لئو تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا، در ۲۰۰ کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. او در خانوادهای اشرافی و ثروتمند متولد شد و در کودکی پدر و مادرش را از دست داد. تولستوی تحصیلات خود را در رشتهی زبانهای شرقی و سپس حقوق ادامه داد، اما بهدلیل علاقه به مسائل اجتماعی و اخلاقی، به نویسندگی روی آورد.
او در سال ۱۸۶۲ با سوفیا آندرِیِونا برس، دختر هجدهسالهای با تبار آلمانی، ازدواج کرد. حمایت همسرش از آثار ادبی تولستوی بسیار ارزشمند بود؛ بهطوریکه گفته میشود او بیش از ۷ بار ۱۴۰۰ صفحه از پیشنویس «جنگ و صلح» را پاکنویس کرده است.
تولستوی در سال ۱۸۵۱ به منطقهی قفقاز رفت و در جنگهای داخلی شرکت کرد. جنگ و اتفاقات مربوط به آن تاثیر عمیقی بر او گذاشت و استعداد نویسندگیاش را شکوفا کرد. او چند داستان کوتاه نوشت که یکی از آنها، «کودکی»، سرگذشت کودکی خودش با چاشنی افسانه بود. این نوشتهها با استقبال مردم مواجه شد و شهرت ادبی بزرگی برای او به ارمغان آورد.
از تولستوی بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان رئالیست قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی یاد میشود که تاثیر عمیقی بر نویسندگان پس از خود داشت. از آثار برجستهی او میتوان به «جنگ و صلح»، «آنا کارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد. تولستوی در سال ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
مشهورترین بخش از آنا کارنینا شاید همان مقدمهی شگفتانگیزش باشد که با جملهی زیر شروع میشود:
«خانوادههای خوشبخت همه مثل هم هستند، اما خانوادههای بدبخت هرکدام بدبختی خاص خودشان را دارند.»
در لابهلای مطالب نیز، بریدههای تاثربرانگیزی جا خوش کردهاند؛ مانند:
«هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
«ما خلق شدهایم تا زجر بکشیم و همهمان این را میدانیم و سعی میکنیم وسایلی اختراع کنیم تا خودمان را گول بزنیم.»
«در این دنیا نمیشود به چیزی دلخوش بود.»
«هیچ وضعی نیست که راه گریزی نداشته باشد.»
منتقدان بر این باورند که تولستوی با خلق شخصیتهای چندبعدی و واقعی، تصویری زنده و پویا از جامعهی روسیهی قرن نوزدهم ارائه داده است. شخصیت آنا کارنینا، زنی زیبا و متأهل از طبقهی اشراف، با تصمیمات جسورانهاش، نمادی از سرکشی در برابر هنجارهای اجتماعی زمان خود است. او با ورود به رابطهای عاشقانه با کنت ورونسکی، افسر جوان و جذاب، مسیر زندگیاش را به سمت تراژدی سوق میدهد.
در مقابل، داستان کنستانتین لوین، مالک زمینداری که به دنبال معنا و هدف در زندگی است، بُعد دیگری از رمان را تشکیل میدهد. تولستوی از طریق این شخصیت، به کاوش در مفاهیمی چون ایمان، اخلاق و تضاد بین زندگی شهری و روستایی میپردازد.
منتقدان معتقدند که تولستوی با این روایتهای موازی توانسته است پیچیدگیهای روابط انسانی و تضادهای درونی شخصیتها را بهخوبی به تصویر بکشد. همچنین، نقدهای اجتماعی موجود در رمان، نشاندهندهی دیدگاههای انتقادی تولستوی نسبتبه جامعهی اشرافی و نابرابریهای موجود در آن دوره است.
داستایوفسکی دربارهی آنا کارنینا مینویسد: «یک اثر هنری بینقص و شگفتانگیز که نمونهی دیگری از آن هرگز نخواهید یافت.»
دیگران نیز بر این اثر نوشتهاند که حقیقت این است که نباید آنا کارنینا را اثری هنری تلقی کنیم، بلکه باید آن را تکه ای از زندگی بدانیم چراکه تمام آن را یا زندگی کردهایم یا در زندگی واقعی دیدهایم. حتی توماس مان آلمانی اعتقاد دارد که تولستوی برترین اثر اجتماعی را برای تاریخ ادبیات خلق کرده است و باید سر تعظیم در برابر این رمان فرود بیاوریم.
در حقیقت «آنا کارنینا» بهعنوان یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ ادبیات شناخته میشود و همواره در فهرست ده رمان برتر جهان قرار دارد. منتقدان بسیاری این اثر را بهدلیل عمق روانشناختی و نقد اجتماعیاش تحسین کردهاند. ولادیمیر ناباکوف، نویسندهی مشهور، دربارهی این رمان میگوید: «آنا فقط یک زن، فقط نمونهای درخشان از زنانگی نیست؛ او زنی است که سرشت اخلاقیاش کامل و محکم و مهم است.»
برای تجربهی مطالعهی شاهکار بینظیر «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی، میتوانید بهسادگی نسخهی الکترونیکی این رمان را از فیدیبو تهیه کنید.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 4.۲۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 942 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۳۸:۲۰:۰۰ |
نویسنده | لئو ت ولستوی |
مترجم | مشفق همدانی |
ناشر | انتشارات امیرکبیر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Anna Karenine, 1,968 |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۹/۱۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 5 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
سانسور روی کتابای چاپ جدید خیلی وقته که باعث شده من اینجور داستانای قدیمی رو دیگه چاپ جدید نخرم، مثلا سانسوری که روی کتاب صد سال تنهایی شده اصلا شروع داستان به کل خراب کرده. اما رمان آناکارنینا به نوعی داستان درباره فساد اخلاق ی در جامعه است و تبعیضی که در برخورد با آن نسبت به زن و مرد وجود داره که وقتی همچین چیزی از جانب مردها انجام بشه قابل بخشش و عادیه اما برای زن ها مایه بدبختی و غیر قابل بخششه، آناکارنینا شخصیت اصلی داستان یه زن متاهله که پسری داره و زن نه چندان خوشبخت اما پاکدامنیه تا وقتی که عاشق میشه و شروع تباهی و در نهایت ...
مثل عمیشه عالی. سر تعظیم فرو می آورم جلوی تولستوی کبیر. بعد از چهل روز، تموم شد…❤️. خداحافظ آنای عزیز که غریب موندی و کسی درکت نکرد،، خداحافظ لوین عزیز که منو یاد خودم میاندازی و خداحافظ کنت ورونسکی فلان فلان شده. در انتها نوشته بود : …بدون شبهه من همچنان در مقابل ایوان، رانندهام، بیتابی خواهم کرد، به بحثهای بیهوده و اظهار عقیده ناقص ادامه خواهم داد و بین حریم روح خودم و روح دیگران حتی روح زنم سدی احساس خواهم کرد. زنم را همچنان مسئول ناراحتیهای فکریام خواهم دانست. با این همه چه اهمیتی دارد؟ زندگی درونی من دیگر بازیچه حوادث نخواهد بود و از این پس هر لحظه از زندگی من معنی و مفهوم انکارناپذیری خواهد داشت و تلاش خواهم کرد بر همه اعمالم یک نشان زده شود: نشان نیکی🍃 . اما نکته ای که مهمه و تحسین برانگیزه و اصولا چیزی که از تولستوی تولستوی ساخته، توصیف حیرتانگیز و شگفتآور جزییاته. به گونه ای که خنکای نسیم و رطوبت چمن رو هم حس میکنی.
لطفا ترجمه آقای سروش حبیبی رو بذارید البته اگه نظرات رو میخونید
تصویر زندگی احساساتی و عشقی چند شخصیت مختلف. زن ها و مردهایی که خیانت میکنند و خیانت میبینند. احساسات درونی زن و مرد در هنگام عشق، شکست ازدواج و پس از ازدواج، بچه دار شدن و تمام بالا پایین های زندگی عاطفی زن و مرد رو و احساسات درونیشون رو به شکلی فوق العاده منطبق بر واقعیت به تصویر میکشه به شکلی که شما از خودتون میپرسینین یه انسان چطور میتونسته از اعماق ذهن و احساسات این همه شخصیت در موقعیت های مختلف این همه آگاهی حاصل کنه و یه مرد چه طور میتونسته به پنهانی ترین عواطف زن رسوخ کنه؟ حوادث کاملا واقع گرایانه هستند و سیر طبیعی زندگی رو به زیبایی به نمایش میکشه و در عین حا ل مسائل سیاسی اجتماعی و مذهبی کشور روسیه نیز به تصویر کشیده شده است. فوق العاده فوق العاده فوق العاده
انقد این کتاب رو دوست دارم و انقد مشتاق خوندنش بودم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و صبر کنم تا ترجمه آقای سروش حبیبی رو بذارین. خریدم و شروع به خوندن میکنم. مرسی فیدیبو
وقتی وارد جمعی میشی، لباس هایت معرف شخصیت توست، وقتی خارج میشوی،نوع تفکر و رفتارت." آنا کارنینا"
این کتاب جز برترین آثار ادبی تاریخ جهانه و درمورد داستان و شخصیت پردازی و در مجموع هنر نویسنده جایی برای بحث نیست و فقط میشه گفت شاهکاره در مورد ترجمه باید بگم آقای مشفق همدانی تسلط بالایی به ادبیات داره و نوع نگارشش خیلی منطبق بر ادبیات محاوره ای امروز نیست و شاید این موضوع بعضی از دوستان رو اذیت کرده ولی بعد از مطالعه کتاب با این ترجمه دایره لغاتتون بزرگتر میشه اما در بحث نسخه دیجیتال موجود غلط تایپی فراوون داره و حتی یه جاهایی شما احساس میکنید از یه نقطه پرت شدید به یه جای دیگه و در کل خیلی بده
نکته ای مهمی که هست و بعضیارو دچار اشتباه میکنه اینه که آقای همدانی این کتاب رو از روی یک نسخه فرانسوی ترجمه کردن. ینی یکی از روسی به فرانسوی ترجمه کرده و یکی هم این ترجمه رو ترجمه کرده. چیزی که جناب سروش حبیبی تو مقدمه ی ترجمه خودشون بهش اشاره کرده. پس از آقای همدانی ایراد نگیریم و اگر خواستیم کاملا نسخه منطبق بر نسخه اصلی رو بخونیم از ترجمه جناب حبیبی استفاده کنیم. فیدیبو هم لطفا به این نکته توجه داشته با شه
جزو بهترین کتاب های تولستوی! واقعا از داستان لذت بردم و عبرت گرفتم البته به سیاق همیشگی داستان های بلندش، کلی جزئیات و توضیحات اضافه داشت ولی ایده ها و شخصیت پردازی ها فوق العاده بود و چه تبحری در به تصویر کشیدن تضاد واقعیت زندگی انسان با چیزی که به نظر مردم میرسه، به خرج داد. به خصوص خواندن بخش های مربوط به لوین رو به کسانی که در باور خداوند مشکل دارن، توصیه می کنم... بخونید تا ببینید سوال هایی که الان مطرح می کنید از قرن ها قبل جوابشون داده شده.
كلا نويسنده هاي روسي خيلي تو جزئيات گير ميكنن. من كلا اكثر مواقع جملات، پاگراف يا حتي چند صفحه رو يك جا، جا مينداختم چون واقعا اعصابم كشش اين همه جزئيات رو نداره. موضوعش قشنگه. فقط نفهميدم چرا اسم كتاب آنا كارنينا هستش. كارنينا خيلي دير مياد تو داستان، از اونور هم خيلي زود از داستان خارج ميشه. نقشش هم خيلي نسبت به سايرين پرنگ نبود