من قصهپرداز نفسهای سیاهم
فرخنده میدانم سرود تلختان را
من آمدم تا بگذرم، آری چنین باد!
سعدی نیم تا بال بگشایم بر آفاق
مسعود سعدم «تنگ میدان» و زمینگیر
انعام من کند است و زنجیر است و شلاق.
کتاب «آهنگ دیگر» اولین مجموعه شعر «منوچهر آتشی» شاعر و روزنامهنگار ایرانی است که سال 1339 منتشر شده است. این مجموعه شامل شعرهای «آهنگ دیگر»، «خنجرها، بوسهها و پیمانها»، «مرغ آتش»، «دشت انتظار»، «سیر حسرت»، «شکست»، «کعبهها»، «انسان و جادهها»، «شهر تصویر» و ... است که برگرفته از احساسات لطیف شاعر و بازتابی از دغدغهها و اندیشههای او هستند. نشر نگاه این اثر را سال 1380 منتشر کرد و کتاب الکترونیکی آنهم در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
افق تاریک و دل تاریک
شب از جادوگران سکه باز اختران، تنها
لطیف آسمان تسخیر پاک آلای ابری چرک و آلوده
خمش، بار افکنیده، تنبل آیین، اشتران کوه خوابیده
افق خالی و شب بیمار
گره بگسسته زیردست پیر ذهن
روان بر جادههای چرب هر دانه ز تسبیح ظریف یاد
«منوچهر آتشی» شاعر و مترجم در تاریخ ۲ مهر سال ۱۳۱۰ در یکی از شهرستانهای استان بوشهر به دنیا آمد. او در خانوادهای باسواد که از کرمانشاه به مناطق جنوبی مهاجرت کرده بودند، کودکیاش را گذراند و در جوانی برای تحصیل به شیراز رفت. او از دههی سی بهعنوان معلم فعالیتش را آغاز کرد و در سال 1339 تحصیل در رشتهی زبان انگلیسی دانشسرای عالی تهران را دنبال کرد. او سالهای زیادی را به تدریس مشغول بود و همچنین بهعنوان ویراستار در انتشارات سازمان رادیو و تلویزیون هم فعالیت داشت. او پس از سالها تدریس به بوشهر بازگشت و باقی عمرش را در آنجا به سر برد. او در ۲۹ آبان سال ۱۳۸۴ در سن 74 سالگی در بیمارستان سینا تهران درگذشت و در زادگاهش بوشهر به خاک سپرده شد.
«منوچهر آتشی» شاعر مطرح ایرانی از سال 1333 اشعارش را منتشر کرد و بهعنوان شاعری برجسته شناخته شد. او اولین مجموعهی شعرش را اواخر دههی سی منتشر کرد و پس از آن دو مجموعهی دیگر بانامهای «آواز خاک» و «دیدار در فلق» به چاپ رساند. اولین مجموعههای این شاعر در سبک نیمایی سروده شدهاند درحالیکه «آتشی» در سالهای آخر به شعر سپید روی آورد. حماسه و خشونت از مفاهیم اصلی شعرهای این شاعر است که براساس تجربهی زیستهاش در مناطق کویری و جنوبی به دست آمده است. او با لحنی حماسی و سرسخت اشعاری امیددهنده اما تلخ سروده است و از دریچهی نگاه خودش مسائل را بیان میکند. درواقع او همچون نظارهگری جریان زندگی در جنوبیترین نقاط کشور را به تصویر کشیده است.
در سکوت جاری شب، بر نگاه دور سوی خوابریز اختران
هر درختی التجایی است
هر درختی را نیازی، هر درختی را دعایی است
داده تاب از کف، کشیده تن به بوی صبح
مانده زیر سینه شب میکشد خود را بهسوی صبح
زیر شلاق سواری ساکت و کمگوی
با نمد پیچیده سم اسب سنگین تاز
در سکوت گرم شب ارواح رؤیاها گریزانند
یکی دیگر از آثار برجسته و معروف این شاعر «اسب سفید وحشی» است که به همت «محمدعلی سپانلو» گردآوری و منتشر شده است. اشعار مربوط به این مجموعه طی سالهای 39 تا 84 سروده شدهاند و از سوی انتشارات نگاه منتشر شدهاند. نسخهی الکترونیک این اثر نیز به همراه دیگر آثار این شاعر در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
چون تپهای در غروب به تاریکی میگرایم
آخرین اندیشهها - آخرین روشناییها، چون رؤیایی سبک، چون نگاهی رنگین از من برمیخیزد و من:
در اندوهی بی گریه، در تیرگی بی اندوه خود یافتگی پر وحشت
ریشههای سیاه خشم را چنگ میزنم
من صخره پرجنبش ساحلهای مهتابی بودم و پناهگاه
صدفهای بی مروارید
اما امشب مهتاب در آسمانی دیگر گردن بند ستارگان را گسسته و کودکان سپید پایش را در جنگل بی جادوی دیگر به بازی رها کرده
من صخره تاریک ساحل عربدهجویی هستم:
در سکون ناشکفتگی خویش مرواریدهای بنفش اعماق بی آفتاب را بر کف دست زمخت ناامیدی می غلطانم، تا در این ستایش رنگین و دروغین چشم خدایان مغرور را چون لئیمان به خندهای منفور به بازی گیرم
من به تاریکی میگرایم تا در سراشیب جادههای باریک و بی عابر جنگل سیراب رؤیاها درته جلگهها و درههای نامکشوف بر آغاز رهایی بی حصار و دیوار به پشت سرنگرم و نفرینم را در خندهای دیوانهوار
بر چهرههای مبهوت مسخره کنندگانم
چون صاعقهای بیهنگام بشورانم و راه خود را از دامنههای تاریک بر بیشهزار زرین پر مهتاب آغاز نمایم
ای روشنگر مغازه نشین شرق!
فرمت محتوا | epub |
حجم | 494.۵۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | منوچهر آتشی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۲/۰۵ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 15,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
از زرد می گویم سخن ، این رنگ مطرود از گرگ این آزاده ی از بند رسته من دیوها را می ستایم از خوان رنگین سلیمان می گریزم من باده می نوشم به محراب معابد من با خدایان می ستیزم من از بهار دیگران غمگین و از پاییزشان شاد من با خدای دیگران در جنگ و با شیطانشان دوست من یار آنم که زیر آسمان کس یارشان نیست حافظ نیم تا با سرود جاودانم خوانند یا رقصند ترکان سمرقند ابن یمینم پنجه زن در چشم اختر مسعود سعدم ، روزنی را آرزومندم من آمدم تا بگذرم چون قصه ای تلخ در خاطر هیچ آدمیزادی نمانم بسیار عالی.... شعری بدین قدرت و آتشین وار تا حالا من نخوندم... ایشون ازون شعرایی است که ۱۰۰ سال بعد شناخته خواهند شد
من نامدم تا جای کس را تنگ سازم... من می روم تا شاخه ای دیگر بروید... عالی و سرشار از مضامین تازه و خیال انگیز
عالی بود
خوب نبود
عالی