گاهی اوقات دستهای زُمخت و چروکیدهاش را از روی گوشش برمیداشت و صدای همهمه و ازدحام جمعیت و ماشینهای مانده در ترافیک در سرش میپیچید؛ ترجیح میداد در دنیای ساکت و مبهم که تنها صدای نفس کشیدن سنگین خود را میشنید، غرق شود. چهره پر از درد و نگاه غمبارش حکایت از دوران سخت زندگیاش را داشت؛ باید این روزهای لعنتی، بگذرند تا شاید مرگی جانکاه به سراغش بیاید و انتقام او را از زندگی بگیرد. موهای سفیدش که تا بناگوشش ادامه داشت، یادآور دوران ملالت و زجرآوری بود که از سر گذرانده بود؛ شاهدی بهتر از موی سفید برای نشان دردمندی نیست.
بساط چاییاش با لوازم دیگر دستفروشها قاطی شده بود؛ جمعیت با سرعت از کنارش عبور میکردند و او مات و مبهوت در خود فرورفته بود؛ دردی سراپای وجودش را در برگرفته بود، این چه فرجامی است که گرفتار آن شده است.
باید زندگی میکرد؛ این بهایی بود که او و تمام آدمهای اطرافش باید در قبال عمرشان پرداخت میکردند. ای کاش زمان به پایان میرسید تا دردهای وحشتناک تمام شود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 151 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۰۲:۰۰ |
نویسنده | الهام کسائیپور |
ناشر | هورین |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۰۳ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |