0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
حق التدریس

معرفی، خرید و دانلود کتاب حق التدریس

درباره حق التدریس
کتاب حق التدریس نوشته جناب آقای سجاد جورابلو منتشر شده در نشر متخصصان. در بخشی از این کتاب می خوانیم: نیمه‌های شب، زمانی که سکوت مجال پیدا می‌کند تا نغمه‌ی لالایی سر دهد، علی در کوچه‌ای تاریک با هوایی گرم و پشه‌هایی که آرامش شب را برهم می‌زدند، ایستاده بود و به‌شدت احساس تنهایی می‌کرد. آسمان با شب‌های دیگر فرقی نداشت، تیره با ماهی ناقص و ستاره‌هایی که بر سقف آسمان پراکنده بودند. چشمان علی خیره به درخشش ستاره‌ها بود اما تیرگی آسمان او را در خود فرو برد. در یک لحظه لشکری از ترس، امید، نگرانی، عشق و غم، همه‌و‌همه به او حمله کردند و او را در اعماق خلسه فرو بردند. روح پریشانش ایستاده بود و جسم رنجورش در کنار تیر برق قدیمی نشست. هر بار لرزه بر بدنش می‌افتاد و بلافاصله گُر می‌گرفت. در آن نیمه‌های شب به دنبال کسی، سایه‌ای می‌گشت که از راه برسد تا بتواند حال خود را از او جویا شود. کسی که او را از درون خود بیرون بکشد. هر بار از جای خود برمی‌خاست، قدم می‌زد و دوباره برمی‌گشت و می‌نشست. میان خاموشی تمام خانه‌ها، تنها چراغ خانه‌ی او روشن بود. علی ناگهان صدایی شنید، صدای گریه‌ای بلند که به جای گوش‌ها، قلبش را هدف گرفته بود. بی‌درنگ به سمت خانه دوید. دلواپسی به او فرصت روشن کردن چراغ راهرو را نداد. هرچند پله را یکی کرد و وارد خانه شد. صدای نفس‌های نامرتبش فضای خانه را پرکرده بود. همسر و فرزندش بعد از ترخیص از بیمارستان، همچنان در خوابی عمیق بودند. عرق از پیشانی‌اش سرازیر شده بود. با دست عرقِ پیشانی‌اش را پاک کرد. نگاهی انداخت به کف دستش که خیس شده و به لرزش افتاده بود. درک کرد که پدر شده است. آرام عقب رفت و گوشه‌ای نشست. حس پدر شدن او را به یاد پدرش انداخته و به‌شدت تشنه‌ی شنیدن صدای او شده بود. به سمت گوشی تلفن در گوشه‌ی اتاق رفت. گوشی را برداشت و شماره گرفت. نگاهش افتاد به ساعتِ روی دیوار، سه و چهل دقیقه‌ی بامداد بود. فوراً گوشی را گذاشت. به تلفن نگاه کرد. از وقتی که ازدواج کرده بود تنها سه بار و آن‌هم هر سال روزِ پدر با پدرش تماس گرفته بود. پنجره‌ی بسته نشده‌ی اتاق که با هر نسیم به صدا می‌افتاد، او را از جا بلند کرد تا آن را ببندد. علی همواره با فرزند‌دار شدن مخالف بود و آن را خودخواهی می‌دانست. باور داشت که انسان‌ها برای فرار از تنهایی، بادوام‌تر شدن زندگی متأهلی، برای سرگرمی و دل‌خوشی و بسیاری دلایل دیگر اقدام به فرزندآوری می‌کنند بدون این‌که حتی اندکی برای فکر کردن و برنامه‌ریزی در مورد آن ‌وقت بگذارند. آن‌ها به سلیقه و علاقه‌ی خود برای فرزندشان اسم و مسیر و هدفی را که دوست دارند، انتخاب می‌کنند و با خودخواهی هرچه تمام‌تر می‌خواهند که فرزندشان تا پایان عمر در کنارشان بماند و به آن‌ها تعلق داشته باشد. اما گندم نظر دیگری داشت. می‌گفت زمانی که انسان، خواسته یا ناخواسته پا به رودخانه‌ی زندگی می‌گذارد، دیگر نباید خلاف مسیر رودخانه شنا کند که تنها باعث خستگی و دل‌زدگی می‌شود. تسلیم بودن گاهی پیروزی بزرگ‌تری را نسبت به جنگیدن نصیب انسان می‌کند. می‌گفت مردها با ازدواج تکمیل می‌شوند و زن‌ها با مادر شدن. باور داشت که فرزند، پروانه‌ی احساسات عمیق زن است که پیله‌اش را دریده و به آسمان پرواز می‌کند. درنهایت علی تسلیم احساسات مادرانه‌ی گندم شده و صاحب فرزند شدند. از اتاق برگشت و در گوشه‌ی پذیرایی به تماشای صورت سرخ همسر خود نشست که ناشی از درد زایمان بود و فرزندش را که همچون نوزادان دیگر سرخ بود، نگریست. کمی آرام شده بود. هر چه بیشتر آن‌ها را نگاه می‌کرد آرامش بیشتری نصیبش می‌شد. به سمت همسرش رفت و آرام بوسیدش و با این‌که می‌دانست بوسیدن صورت نوزاد کار درستی نیست، اما نتوانست جلوی خودش را بگیرد و چندین بوسه بر فرزند خود زد.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۰۸ مگابایت
تعداد صفحات
176 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۵:۵۲:۰۰
نویسندهسجاد جورابلو
ناشرمتخصصان
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
110,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۰۸ مگابایت
۱۷۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
0
(بدون نظر)
49,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
حق التدریس
حق التدریس
سجاد جورابلو
متخصصان
0
(بدون نظر)
49,500
تومان