قلم گیرای بوکوفسکی باز دیگر حیرت آفرین میشود. زندگی فردی که در اغلب داستانهای او حضور دارد؛ هنری چیناسکی. چالز بوکوفسکی نویسندهای شگفتانگیز است و به زیبایی قلم میزند. او در ر.ایت داستانایش اغلب از طنز تلخ استفاده میکند و بیترس، زندگی و موضوعاتب را که دیگران برایش خیلی مهم است را به سخره میگیر و به همگان نشان میدهد زندگی آسانتر و البته مسخرهتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. ترسی از به کار بردن واژههای محاوره و کوچه بازاری ندارد. زشت است ولی این زشتی را به زیبایی بدل میکند. بوکوفسکی بیآلایش مینوسد گویی انگار خودتان دارید با خودتان حرف میزنید و همین هنر او در نویسندگی، کتابهایش را در تاریخ ادبیات خوانندی و مانا کرده است.
رمان هزار بیشه یکی از رمانهای معروف بوکوفسکی. داستان زندگی هنری چیناسکی است که شیفتهي نویسندگی است، عاشق الکل است، خانه ندارد و همیشه در ارزانترین و کثیفترین مسافرخانهها اقامت دارد، دائم در سفر است و هیچ علاقهای به جنگ رفتن هم ندارد. روایت داستان برای جنگ جهانی دوم است. او که پول ندارد و به دلیل رفتارهای ناشایست هیچجا برای مدت طولانی استخدام نمیشود، هر پیشنهاد کاری را میپذیرد؛ حتی وقتی در نشریهی مورد علاقهاش نه به عنوان نویسنده بلکه به عنوان نظافتچی استخدام میشود، به دلیل بدرفتاری از آنجا نیز اخراج میشود. اما در تمامی این جریانات او همچنان مینویسند و مینویسد و داستانها ی کوتاه خود را برای نشریات مهم و بزرگ میفرستند و در سر رویا یتبدیل شدن به یک نویسندهی بزرگ را زندگی میکند و پر و بال میدهد. شخصیت اصلی این رمان یعنی هنری چیناسکی، ظاهرا باید خود بوکوفسکی باشد. او تبلوری از روحیات خود را در قالب این شخصیت خیالی منعکس کرده است.
به طور خلاصه باید گفت که کتاب صوتی هزار پیشه، مهمترین مشخصههای آثار درخشان چارلز بوکوفوسکی (Charles Bukowski) را در خود دارد؛ از جمله ریتم سریع، زبان بیپرده، و رگههایی جذاب از کمدی سیاه. به علاوه، این اثر تقریبا بیش از هر کتاب دیگری از بوکوفسکی، رنگ و بویی شخصی و اتوبیوگرافیک دارد، و از این نظر نیز کاری درخور اعتنا محسوب میشود.
نشریهی آمازون در وصف هزار پیشه مینویسد: «رمانی سرگرمکننده با طعم خوش انحطاط! بیشک از بهترینهای بوکوفسکی است.»
بوکوفسکی در طول زندگی خود بیشتر از آنکه رمان نوشته باشد شعر سروده است. مجلهی تایمز به چارلز بوکوفسکی لقب «ملک الشعرای فرودستان آمریکا» داده است. ژان پل سارتر و ژان ژنه هم به او لقب بزرگترین شاعر آمریکا را دادهاند. این نویسندهی بزرک در سال ۱۹۲۰ در آلمان به دنیا آمده و هزاران شعر،صدها داستان کوتاه و شش رمان دارد. او در طول حیاتش زندگی را بیازرشتر از آنی میدانست که بخواهد خودش را درگیر مسائل جدی آن کند چرا که بنظرش مسالهی جدی اصلا وجو نداشت. طبق گفتههای خود چارلز، پدر او اغلب اوقات با وی و مادرش بدرفتاری میکرد. احتمالا الگوی بسیاری از شخصیتهای الکلی و عصبیِ داستانهای بوکوفسکی، پدرش بوده است. چالز بعد از اتمام دبیرستان به دلیل علاقهی زیاد به نویسندگی، در کالج لسآنجلس سیتی به آموزش ادبیات و روزنامهنگاری پرداخت. از وی آثار بسیاری به جا مانده است که میتوان از عشق، عامه پسند، سوختن در آب و عرق شدن در آتش، ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کردهاند و ... نام برد. بوکوفسکی در سال ۱۹۹۴ به دلیل سرطان خون درگذشت.
کتاب معروف هزاران پیشه را وازریک درساهاکیان به زبان فارسی ترجمه کرده است و این ترجمه ر انتشارات خانهی هنر و ادبیات گوتنبرگ چاپ و روانهی بازار کرد. از دیگر مترجمانی که دست به فارسی نویسیس این کتاب زدهاند میتوان به نیلوفر داد اشاره کرد که ترجمهی ایشان را نشر قاصدک صبا منتشر و ترجمهی علی امی ریاحی را نیز نشر نگاه، منتشر کرد. انتشارات صوتی آوانامه هم نسخهی صوتی این کتاب را با صدای مهبد قناعت پیشه منتشر کرده است. مهبد قناعت پیشه که بیشتر در زمینه کتابها انگیزشی و موفقیت فعالیت میکند، کتابهایی چون، تکنیکهای مذاکره، کارآفرینی به سبک فرماندههان نظامی، پدر پولدار پدر بیپول، هیولای درونت را بشناس و ... را گویندگی کرده است.
اگر به طنز تلخ و قلم بوکوفسکی علاقه دارید، کتاب هزار پیشه از شاهکارهای این نویسنده است که میتواید در هر زمانی حیت پشت ترافیک به آن گوش دهید و از ترافیک سنگین و چراغ قرمزهای طولانی نه تنها خسته نشوید، بلکه لذت هم ببرید. نسخهی صوتی و البته الکترونیکی این کتاب در همین سایت در دسترس است. شما با نصب اپلیکیشن فیدیبو در هر زمانی میتوانید به کتابخانهی شخصی خود دسترسی داشته باشید. چه در مترو و چه در سفر.
جایی که استخدام شده بودم محل توزیع مطبوعات بود. کار ما این بود که سفارشها را کنترل کنیم تا تعداد مجلههای ارسالی به هر نقطه، درس مطابق فاکتورها باشد. بعد فاکتورها را امضا میکرديم. اگر سفارش برای یک شهر دیگر بود مجلهها را بستهبندی میکرديم تا ببرند پُستخانه و اگر برای فروشندههای محلی بوده بستهها را میگذاشتیم کنار تا وانتبار شرکت به نقاط مختلف شهر برساندشان. کار راحت و کسلکنندهای بود. اما کارکنان آنجا تمام مدت خیلی عصبی و مضطرب بودند. دلیلش این بود که مُدام نگران بودند مبادا کارشان را از دست بدهند. عدهای مرد و زن جوان بودند» اما ظاهراً کسی بالاسرشان نبود که به کار بکشدشان. بعد از چند ساعت کاره بین دو تا از زنها مشاجرهای درگرفت سر مجلهها داشتیم یک سری مجل داستانهای مُصوّر را بستهبندی میکردیم و آن سر میز, نمیدانم چه اشکالی پیش آمده بود. مشاجره داغ شد و قضیه بیخ پیداکرد. گفتم: «ببینید. اين مجلهها ارزش خواندن هم ندارنده چه برسد به اینکه بخواهید سر آنها جر و بحث بکنید.» یکی از آن زنها گفت: «بعله ما میدانیم که سرکار عالی حدتان از اینجورکارها خیلی بالاتر است!»
«بالاتر است؟»
«بعله, دماغ حضرتعالی خیلی باد دارد. خیال میکنی ما دستگیرمان نشده؟»
تازه حالیم شد که کافی نیست آدم کارش را انجام بدهد» باید عشق و علاقهای هم به کار داشته باشد.
سه چهار روزی آنجا کار کردم. جمعه که شد. مزدمان را تا آخرین ساعتی که کار کرده_بودیم_ پرداختند. پاکتهای زردی دادند دستمان. حاوی اسکناسهای سبز و پول خُرد؛ پول نقد. از چک و این حرفها خبری نبود. طرفهای عصر, نزدیک وقت خاتمه کار وانتبار برگشت. رانندهاش نشست روی بستهای از مجلهها و سیگاری گیراند و خطاب به یکی از کارکنان گفت: «آره هُری! امروز دو دلار به حقوقم اضافه شده.» از محل کار که آمدم بیرون. یک بطری شراب خریدم و رفتم اتاقم.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 533.۷۳ مگابایت |
مدت زمان | ۰۶:۲۶:۱۲ |
نویسنده | چارلز بوکوفسکی |
مترجم | علی امیرریاحی |
مترجم دوم | علی امیر ریاحی |
راوی | مهبد قناعتپیشه |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۲/۱۸ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خوب ، سرگرم کنندهست و اگه داستان رو تصویر سازی کنید مثل یه فیلم یا سریالِ دهه ۷۰_۸۰ی هالیوودی میشه. توصیفاتِ سناریوی داستان پُرو پیمونه، سانسوراش طوری نیست که نفهمین چی شده، و پر از امضاهای قلمِ بوکوفسکیه. میشه گفت که با یه درامِ اجتماعی به اضافهی رگههای انکار ناپذیرِ کمدی سیاه روبروییم و داستان از حال و روز یه دائمالخمره در دوران درگیری آمریکا توی ویتنام (دربارهی جنگ نیست) و مسائلی که اثراتِ اون جنگ داشته بر بازارِ کار و معیشتِ مردم. و شخصیت اصلی توی سِیرِ دائمی ازین شغل به اون شغله و ارتباطاتش با همردههای خودش و کارفرماها و خودِ مشاغلی که توشون دور میخوره. بیش ازین گره و گرهگشایی رخ نمیده و نتیجهی نهایی خاصی از یک جریان رو به دستتون نمیده؛ و همچنین شخصیت لایههای قابلِ بررسی روانیِ زیاد داره، اما به عنوانِ قهرمان ظاهر نمیشه در داستان و سِیرِ قهرمانی نداره، و یجورایی حتی ضدِ قهرمان نیست! اجرای جناب قناعتپیشه هم که بسیار بینقص و جذاب.
راوی خیلی خوب بود ولی متاسفانه از این کتاب خوشم نیومد و برام کسل کننده بود. خیلی از جاهاشو رو دور تند گذاشتم که فقط تموم بشه. خیلی بیش از حد راجع به جزئیات توضیح داده. کتاب عامه پسند از همین نویسنده رو پیشنهاد میکنم. اون خیلی خوبه.
آقای قناعت پیشه بهترین راوی هستند با اجرای عالی و تسلط کافی با صدای زیبای خودشون و اجرای صداهای آدمهای مختلف واقعا سنگ تموم میزارندانگار چندین نفر هم زمان دارند دوبله میکنند .. ممنون واقعا
بد نبود، تمام داستان خیلی یکنواخت است و رفتن از یک شغل به شغل دیگر است تا جایی که واقعا خسته کننده شد و به زور تا اخر گوش دادم، بنظرم ساندویچ ژامبون خیلی بهتر بود از این نویسنده
ادامه ساندویچ ژامبونه و زندگی هنری چیناسکی تو بزرگسالیش رو روایت میکنه، خوشم اومد. راوی خیلی خوب خوانش کرده.
قلم بوکوفسکی در عین سادگی بسیار گیراست خصوصا که راوی تسلط عالی داشتند
خیلی اجرای آقای قناعت پیشه رو دوست دارم عالی👌👌
عالی ، زندگی خودش رو تو قالب کتاب نوشته
بوکوفسکی همیشه عالی و فان
حتما گوش بدید یا بخونید