0
رنه دکارت

معرفی کتاب‌های رنه دکارت

نویسنده

فلسفه یک نگاه خاص به دنیای اطراف است. بخشی از زندگی است و در تار و پود روزمره‌ی ما تنیده شده است. فلسفه را می‌توان توجیهی بر ساز و کار زندگی دانست که در زمانی که علم پیشرفت نکرده بود، پاسخ بسیاری از پرسش‌های بشری را می‌داد و بعد از آن در کنار پیشرفت علم، شاهد این هستیم که دریچه‌ی ورود به علم همان فلسفه است. در علمی چون فیزیک از یک جایی به بعد توضیح قابل قبولی جز با فلسفه‌ی مبنی بر علم وجود ندارد. n>فیلسوفان بزرگ تاریخ هر یک به اندازه‌ی دانش خود در زمان زیستشان در پیشروی علم و آگاهی رسانی موثر بودند. در این بین بعضی‌ها مانند رنه دکارت تاثیر بزرگ‌تر و روشن‌تری داشته‌اند. تاثیری که پس از گذشت صدها سال همچنان پابرجا است.

رنه دکارت، فیلسوف محتاط

در سال ۱۶۱۱ گالیله به کمک تلسکوپ دست‌سازش توانسته بود ۴ قمر برای مشتری را کشف کند که در آن زمان در سخنرانی‌اش به کشف چند سیاره‌ی سرگردان به‌دور مشتری اشاره کرد. آن زمان بود که دکارت ۱۵ ساله تحت تاثیر قرار گرفت و مسیر علم را جدی‌تر از گذشته طی کرد. رنه دکارت ۳۰ مارس ۱۵۹۶ در فرانسه چشم به جهان گشود. مادرش زمانی که فقط ۱۳ ماه داشت از دنیا رفت و پدرش قاضی و از اعضای پارلمان انگلستان بود. او در خانواده‌ای متمول و دین‌دار بزرگ شد و در سن ۱۰ سالگی وارد مدرسه‌ی لافلاش که برای فرقه‌ی ژزویتی‌ها و یا یسوعیان بود شد. در آنجا علوم جدید را در کنار تعالیم مسیحیت فراگرفت. دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه، ادبیات، منطق، اخلاق، ریاضیات و مابعدالطبیعه را آموخت. در این مدرسه بود که شرح و تفسیر آثار ارسطو و ریاضیات و جبر یاد گرفت. بعد از این هشت سال به آموزش علم حقوق و پزشکی مشغول شد اما از آنجایی که به جهان‌گردی علاقه داشت، به ارتش رفت. رنه دکارت که مانند بسیاری از نجیب زادگان دورانش احتیاجی به تأمین معاش نداشت در سال 1618 در هلند به خدمت ارتش امیر اورانژ در آمد. او در ارتش به جنگ نمی‌پرداخت زیرا تقاضای خدمت بدون مزد کرده بود علاوه بر آن که مرد دلیری هم نبود. هدف او از این کار این بود که ببیند و یاد بگیرد و تجربه کسب کند. او قصد داشت راهی پیدا کند تا همه‌ی علوم را به صورت علم واحد درآورد. در مدتی که در ارتش بود به اکتشاف در ریاضی سرگرم بود و توانسته بود به براهین مهمی دست پیدا کند. او در این مدت با اساک بکمان یه طور مشترک بر روی پروژه‌ی اجسام سقوط اجسام و استاتیک سیالات کار کرد. بالاخره در سال ۱۶۱۹ از هلند به دانمارک و بعد از آن به آلمان رفت و در رکاب ماکسیمیلیام خدمت کرد. همزمانی عضویت او با زمستان باعث شد که با خیالی راحت به علاقه‌ی خود یعنی ریاضیات بپردازد و براهین تازه‌ای کشف کرد که بسیار مهم و بدیع بود و در پیشرفت ریاضیات تأثیر به سزایی گذاشت.

رنه دکارت بعد از ارتش

بعد از اینکه دکارت از ارتش بیرون آمد، خواست که در پاریس زندگی کند اما در مدت کوتاهی متوجه که در آنجا آسایش کافی برای پرداختن به اموری که به آن‌های علاقه دارد را پیدا نخواهد کرد؛ به همین دلیل به هلند بازگشت. در آنجا وی زندگی خود را وقف علم کرد. روزی تا ۱۰ ساعت می‌خوابید و با مردم وقت می‌گذراند امت هرگز وارد سیاست نشد. رنه دکارت هرگز ازدواج نکرد اما یک دختر از یک رابطه‌ی نامشروع داشت. دختر رنه در سن پنج سالگی مرد و او مرگ این دختر را بزرگ‌ترین غم زندگی‌اش معرفی می‌کند.

تحقیقات علمی دکارت بیشتر بر اساس تجربیات شخصی‌اش بود تا با خواندن کتاب و رجوع به منابع به‌طوری که یکی از دوستان وی نقل می‌کند که زمانی از او خواستم تا کتابخانه‌ی شخصی‌اش را به من نشان دهد و او را من را به پشت عمارت برد و من با گوساله‌ای که تشریح شده بود مواجه شدم. رنه توضیح داد که بهترین کتاب‌هایش به این شکل هستند.

شک دکارت

این فیلسوف بزرگ برای شروع از شک کردن استفاده کرد. او در همه چیز شک کرد تا از شک به یقین برسد. امروزه از این روش به عنوان شک دکارتی یاد می‌شود. به اعتقاد او باید به همه چیز شک کرد جر شک کردن. از نظر او شک کردن روش درستی بود برای فکر کردن که پس آن به این جمله معروف رسید: می‌اندیشم پس هستم. هستم چون فکر می‌کنم. فکر می‌کنم چون شک می‌کنم. در اینجا بود که او به خودآگاهی رسیده بود و برای این نتیجه‌گیری ۱۳ سال تفکر کرد و حالا زمان کشف بیرون بود. برای این منظور او این‌گونه نوشت که در جهان چیزهایی زیادی هستند که قابل دیدن و لمس کردن هستند، پس یقینا هستند. اما در همین جهان هم هستند چیزهایی که نه قابل لمس‌اند و نه دیده می‌شوند اما با عقل قابل درک هستند. از آن جایی که دکارت به خودآگاهی رسیده و وجود عقل خود را اثبات کرده بود، گفت هرچه را که می‌توان با عقل درک کرد؛ وجودش حتمی است. در مورد جهان خارج و موارد موجود در آن نیز به خداوند اعتماد کرده و وجودشان را برای خود به اثبات رسانید؛ از گفته‌های دکارت می‌توان به این نتیجه رسید که در وجود خدا، وجود جهان خارج و وجود اندیشه و قدرت تفکر در انسان به هیچ وجه نمی‌توان شک کرد.

انکسار نور

در سال ۱۶۲۶ دانشمندانی چون ژان فابریسیوس، گالیله و بعد از آن‌های شایز، موفق به رصد و کشف لکه‌های خورشیدی شده بودند. این موضوع توجه دکارت را به خودش جلب کرد و شروع به تحقیق و تفحص عمیقی در دانش آسمان کرد. در ابتدا به ساختن دوربین دقیق و کاملی شخصا اقدام نمود و مجبور شد برای انتخاب بهترین نوع عدسی انکسار اشعه نورانی در عدسی‌ها را مورد مطالعه قرار دهد. در هنگامی که مشغول تراش دادن عدسی‌ها بود به قانون شکست نور دست پیدا کرد که بعدها متوجه شد معلمی به نام اسنلیوس قبل از او این کشف را انجام داده است و به همین دلیل او را به دزدی علمی محکوم کردند.

هندسه برای همه

هندسه‌ی اقلیدسی که در آن دوران بسیار کاربرد داشت، فقط برای عده‌ای محدود از دانشمندان که هوش فوق‌العاده‌ای داشتند مفید بود. دکارت با پیشنهاد هندسه‌ی تحلیلی، روشی جدید و همگانی‌تر برای پیشرفت در مسیر علم پیشنهاد داد.

ترس از انتشار

رنه دکارت با اینکه از شهرت و محبوبیت بالایی برخوردار بود اما بسیار محتاط بود. در سال‌هایی که خبر محکومیت گالیله در همه‌جا پخش شده بود. هر دوی آن‌ها در عصر رنسانس می‌زیستند به همین دلیل از انتشار کتاب خود به نام کتاب عالم که تمام هم شده بود منصرف شد و کتاب دیگری را تحت عنوان گفتار در روش درست به کار بردن عقل را که بسیار محافظه کارانه نوشته شده بود،‌ منتشر کرد. او با نوشتن این کتاب و سایر اقدامات خود در تلاش بود تا مورد حمایت پادشاهانی از اروپا قرار بگیرد. تا در صورت بروز مشکل از او حمایت کنند. مثل جوردانو برونو که مورد حمایت پادشاه فرانسه بود و تا مدت‌ها از اعدام گریخت. کتاب گفتار در روش به کار بردن عقل را تحت عنوان حکمت ناصریه برای اولین بار در دوران قاجار، ملا لاله‌زار همدانی به فارسی ترجمه کرده است.

وقتی دکارت مرد

پافشاری دکارت برای گرفتن حمایت پادشاهان در انتها جان او را گرفت اما نه با اعدام. او بالاخره توانست حمایت شاه‌دخت الیزابت را که از پدر از خاندان سلطنتی آلمان و از مادر از خاندان سلطنتی انگلستان بود جلب کند. او برای حفظ این رابطه به پای صحبت‌ها او می‌نشیند و وانمود می‌کند که از او اندرز می‌گیرد. دز همین حین کریستین که بعدها به کریستینای ملکه سوئد معروف می‌شود از سر حسادت به الیزابت او را به سوئد جهت تعلیم فلسفه دعوت می‌کند. دکارت که این موقعیت را بهتر می‌بیند به سوئد می‌رود و به دلیل سرمای زیاد به بیماری ذات‌الریه مبتلا شده و پس از نه روز تحمل بیماری در سن ۵۴ سالگی از دنیا می‌رود.

آثار دکارت

کلامی در باب دکارت

دکارت تا جایی که می‌توانست مردم را رایگان مداوا می‌کرد. با آنکه اعتقادات دینی‌اش در زمان حیاتش مورد اتهام بود اما او یک کاتولیک مومن بود که جهان را نظمی پیچیده می‌دانست که خداوند آن را خلق و حرکت اولیه‌ی را تا ابد به آن بخشیده است. او با استفاده از یک عبارت مختصر «من فکر می‌کنم پس من هستم» ، مسیر کلی فلسفه‌ی غرب را تغییر داد. دکارت به عنوان اولین متفکری که یک چارچوب فلسفی برای علوم طبیعی پیشنهاد داد شناخته می‌شود. نظریه‌ها و مقالات دکارت، تأثیر فوق‌العاده‌ای بر جنبه‌های بی‌شماری از فلسفه و دنیای علم داشته است.