معرفی، خرید و دانلود کتاب هزارتوی آتشین

درباره کتاب هزارتوی آتشین

کتاب «هزارتوی آتشین» The Burning Maze نوشته‌ی «ريک ريردان» در سال 2018 منتشر شد که قسمت دوم از کتاب سوم مجموعه آزمون‌های آپولو The Trials of Apollo است. مجموعه آزمون‌های آپولو یکی از خواندنی‌ترین و دل‌نشین‌ترین مجموعه‌ داستان‌های فانتزی است که در میان نوجوانان بسیار محبوب است. این مجموعه شامل پنج کتاب اصلی است که انتشار آن‌ها از سال 2016 تا سال 2020 به طول انجامیده است.

کتاب «هزارتوی آتشین» با حضور جیسون آغاز می‌شود که بسیار مغموم و گرفته است. او از سیبل شنیده است که اگر به همراه پایپر به دنبال امپراتور برود، حتماً یکی از آن‌ها کشته می‌شود. جیسون از این پیشگویی بسیار ناراحت است و به دنبال راهی برای تغییر این آینده‌ی بدیمن است. او بر این باور است که تنها با داشتن یک شیشه‌ی اضافی داروی شفابخش می‌توان این آینده را تغییر داد. آپولو شیشه‌ی داروی شفابخش را ندارد و معتقد است این پیش‌بینی به معنی سفری به جهان مردگان است. جیسون قصد دارد برای نبرد با امپراتور به‌تنهایی برود و پایپر را خبر نکند. جیسون جوانی مبارز و شجاع است، او تنها هفده سال دارد و مادرش را از دست داده است. او در برابر آموزش‌های خشن لوپا، الهه‌ی گرگ زنده مانده و با قوانین لژیون دوازدهم در اردوگاه ژوپیتر بزرگ شده است. تلاش جیسون، پایپر و آپولو برای شکست امپراتور و نجات دنیا داستان کتاب «هزارتوی آتشین» را شکل می‌دهد.

درباره ريک ريردان

«ریچارد راسل ریوردن جونیور» Richard Russell "Rick" Riordan, Jr نویسنده‌ی آمریکایی در تاریخ 5 ژوئن سال 1964 در تگزاس به دنیا آمد. او در جوانی مشتاق به تحصیل در رشته‌ی موسیقی دانشگاه ایالتی تگزاس شمالی North Texas State University بود و قصد داشت نوازنده‌ی گیتار شود ولی پس از مدتی به تحصیل در رشته‌ی زبان انگلیسی و تاریخ روی آورد. او پس از اتمام دانشگاه به مدت هشت سال به تدریس زبان انگلیسی و مطالعات اجتماعی مشغول شد. او شیفته‌ی تاریخ و داستان‌های اساطیری است و تاکنون با الهام از آن‌ها ده‌ها داستان و رمان نوشته است. عمده شهرت «ريک ريردان» به خاطر مجموعه‌ کتاب  Percy Jackson & the Olympians است. شخصیت اصلی این مجموعه پسری جوان به نام Percy Jackson است که با الهام از پسر یکی از خدایان یونان باستان ساخته و پرداخته شده است. اولین کتاب از این مجموعه بانام The Lightning Thief در سال 2005 منتشر شد که با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد. این مجموعه به طور کلی شامل پنج کتاب است که از سال 2005 تا سال 2009 به چاپ رسیده است. براساس دو کتاب اول این مجموعه فیلم سینمایی ساخته شده است. کتاب‌های این نویسنده به چهل و دو زبان ترجمه شده و در میان علاقه‌مندان به آثار اساطیری و فانتزی بسیار شناخته شده‌اند. تاکنون آثار او بیش از سی میلیون نسخه در آمریکا فروش داشته‌اند و چندین بار در لیست پرفروش‌ترین آثار قرار گرفته‌اند.  

ترجمه کتاب هزارتوی آتشین به زبان فارسی

کتاب «هزارتوی آتشین» نوشته‌ی «ريک ريردان» با ترجمه‌ی «سوگند رجبی‌ نسب» از سوی انتشارات بهنام در سال 1398 منتشر شد که نسخه‌ی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «سوگند رجبی‌ نسب» مترجم جوان ایرانی متولد سال 1369 به ترجمه‌ی آثار فانتزی و اسطوره‌ای مشغول است. او ترجمه‌ی سایر آثار «ريک ريردان» هم در کارنامه‌ی کاریش دارد که نسخه‌ی الکترونیک آن‌ها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.  

در بخش‌هایی از کتاب هزارتوی آتشین می‌خوانیم

همین اول بهتون هشدار دادم

خواننده‌ی عزیز برو

یک گردباد می‌تواند کل روزتان را نابود کند.

چنین ویرانی را زمانی دید بودم که زئوس از دست کانزاس خشمگین می‌شد. بنابراین تعجب نکردم که دو روح بادی، مانند اره برقی در ژولیا دورسیلای دوازده چریدند.

همه باید از آن انفجار می‌مردیم. از این مطمئن بودم، اما جیسون انفجارها را به‌صورت امواجی دو بعدی به سمت بالا پایین و چپ و راست هدایت کرد. انفجارها به دیوار راست و چپ برخورد کرده، به سقف سیاه خورد و شمشیرها و شمعدان‌های طلایی را بر سر ما ریخت. آن‌ها زمین را سوراخ کرده و به داخل کشتی فرو رفتند. قایق غژغژی کرد و فلزات، چوب و فایبرگلاس را مانند استخوان‌هایی در دهان هیولا تکان داد.

اینستاتوس و کالیگولا به یک جهت افتادند و مدیا به جهتی دیگر. به هیچ‌کدام آسیبی وارد نشد. متأسفانه، مگ مک کافری سمت چپ جیسون بود. هنگامی که ونتوس منفجر شد، او از شکافی در دیوار به بیرون پرتاب و در تاریکی ناپدید شد.

سعی کردم جیغ بکشم. گرچه فکر کنم بیشتر شبیه به صدای شخصی رو به موت بود. با صدای انفجار که در گوشم می‌پیچید، نمی‌توانستم مطمئن باشم.

به‌سختی می‌توانستم حرکت کنم. شانس آن نبود که به دنبال دوست جوانم بروم. با نومیدی چرخیدم و نگاهم به کرست افتاد. چشمان پاندوس جوان آن‌قدر گرد شده بود که تقریباً اندازه‌ی گوش‌هایش به نظر می‌رسید. شمشیری طلایی از سقف افتاده و بین پاهایش فرو رفته بود.

با صدای جیغ مانندی گفتم: «مگ رو نجات بده. منم بهت هر سازی رو که بخوای یاد می‌دم.»

نمی‌دانستم در آن سروصدا حتی یک پاندوس می‌توانست صدایم را بشنود یا نه، اما کرست شنید. حالت چهره‌اش از شوک به عزم جزم تغییر کرد. او از روی زمین بلند شد، گوش‌هایش را باز کرد و از شکاف به بیرون پرید.

شکاف درون زمین بازتر شد و ما را از جیسون جدا کرد. آبشارهایی با ارتفاع ده فوت، از بدنه‌ی کشتی به سمت راست و چپ شکل گرفت. آن‌ها با آب سیاه و وسایل آب آورده، روی زمین ریخته و در شكاف وسط اتاق فرو رفتند. در آن پایین، از موتور خراب دود بلند می‌شد. در حالی ‌که آب دریا شکاف را پر می‌کرد، شعله‌ها سوسو می‌زدند. در بالا و روی سقف ترک خورده، پاندای ها جیغ کشان، سلاح‌های خود را برمی‌داشتند. تا اینکه آسمان روشن شد و رعد و برق محافظین را تبدیل به تلی از خاک کرد.

از آن سوی اتاق، جیسون شمشیر به دست از میان دود بیرون آمد.