


دانلود رمان این مرد امشب میمیرد اثر زینب ایلخانی
نسخه الکترونیک کتاب این مرد امشب میمیرد به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب این مرد امشب میمیرد را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب این مرد امشب میمیرد
زندگی همه ما انسانها فراز و فرود بسیاری دارد و در این مسیر با انسانهای مختلفی مواجه میشویم و ممکن است از بعضی خوشمان بیاید و نسبت به افرادی نفرت داشته باشیم. کتاب این مرد امشب میمیرد عاشقانهای است که بین دو فرد با دیدگاهها و جهانبینیهای متفاوت رقم میخورد. چنین رابطهای چالشهای خاص خودش را به همراه دارد و ممکن است ما نیز رابطههایی را که مشابه این داستان هستند، تجربه کنیم. علاوه بر این همه ما پیشینه خاصی داریم که میتواند برای ما مشکلاتی را به همراه بیاورد و در ما باورهای غلطی را نهادینه کند. کتاب این مرد امشب میمیرد داستان لیلی و مجنون نیست و عشقی قرن بیست و یکمی در کشوری مابین مدرنیته و سنت به شمار میآید.
خلاصه داستان این مرد امشب میمیرد، یک عاشقانه قرن بیست و یکمی
یلدا دختری جسور و بلندپرواز است که به دنبال آزادی در زندگی شخصیاش میگردد و با عمه خودش زندگی میکند او شخصیتی مردانه و شجاع دارد و تلاش میکند تا در برابر عرفهای غلطی که در جامعه موجود است ایستادگی کند. اما او به یکباره با اتهامی بسیار سنگین و هولناک مواجه میشود و به زندان میافتد. دست تقدیر فردی به نام معین نامدار را بر سر راه او قرار میدهد و زمینه آزادی او از زندان و رفع اتهام را فراهم میکند. معین و یلدا به یکدیگر علاقهمند میشوند و عشقی آتشین را تجربه میکنند که با فراز و فرود بسیار به ازدواج ختم میشود. در ابتدا همه چیز خوب پیش میرود و ما در داستان انسانهای بالغ و موفقی را میبینیم که به دنبال حل مشکلات زندگی خود هستند. اما به تدریج برخی از احساسات و لجاجتهای کودکانه در هر دو نفر ظهور و بروز پیدا میکند که بر زندگی آنها تاثیرات مهمی میگذارد. به هر حال نباید فراموش کنیم که انسانها شخصیتی چندلایه و پیچیده دارند و علاقهمند هستند که گاهی کودکی کنند. این داستان قهرمان ندارد و همه شخصیتهایش خاکستری هستند به همین دلیل بسیاری از خوانندگان میتوانند خود را جای شخصیتهای کتاب قرار دهند و به جای آنها فکر و عمل کنند.
درباره شخصیتهای رمان این مرد امشب میمیرد
لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که هر کدام از شخصیتهای این داستان نماد بخشی از جامعه ایران هستند و این کتاب نمادسازی قدرتمندی دارد.
یلدا نماینده دختری متعلق به نسل جدید است که تحت تاثیر آموزههای دنیای مدرن بزرگ شده است. او کار، شخصیت مستقل اجتماعی و حقوق خودش را طلب میکند و تلاش دارد تا بتواند در برابر باورها و هنجارهای سنتی بایستد. یلدا کار سختی در پیش دارد و همواره با مقاومتهایی از جانب افراد مختلف و حتی اعضای خانوادهاش روبرو میشود. البته میتوان گفتن که یلدا نیز از عوارض نگرش مدرن خود به جهان که نوعی از خود بیگانگی است، در امان نیست. از سوی دیگر او فشارهای زیادی را تجربه میکند زیرا زندگی آرمانی و مطلوب او با چیزی که وجود دارد بسیار متفاوت است.
معین نامدار نماینده انسانی است که در میان سنت و مدرنیته قرار دارد. او به واسطه پیشینه خانوادگی خود تحت تاثیر تعلیمات سنتی قرار گرفته است خانواده او تمکن مالی بالایی دارند و ثروتمند هستند. در شخصیت معین میتوانیم رگههایی از غیرت و تعصب را ببینیم یا دستکم میتوانیم بگوییم او تلاش میکند که خود را مردی مقتدر و غیرتمند نشان دهد. اما در باطن، انسانی بسیار متفاوت است و بسیاری اوقات به همسرش میگوید که تحت تاثیر خانواده و دوستان مجبور است که خود را مردی زورگو و قلدرمآب نشان دهدو گاهی اوقات با همسرش بر سر این موضوع توافق میکند تا نمایشی را بازی کنند و بقیه را فریب بدهند. معین ترومای سنگینی را پشت سر گذاشته و از شریک زندگی قبلی خود یعنی آذر رنجها و خیانتهای زیادی دیده است و به دلیل این تجربه زیسته ناگوار خود انسانی شکاک و بدبین شده است و این بدبینی او را رنج میدهد. به طور کلی میتوان گفت که معین با وجود صفات انسانی ارزشمند شخصیتی دارای تناقض است.
عماد برادر یلدا نیز یکی از شخصیتهای جالب این داستان است که میتوان او را نماد صداقت و پاکی به شمار آورد او تلاش بسیاری میکند که رابطه میان یلدا و معین را بهبود ببخشد و سوء تفاهمهای بین آن دو را برطرف کند.
بیوگرافی زینب ایلخانی نویسنده کتاب این مرد امشب میمیرد
زینب ایلخانی نویسنده و داستان نویس معاصر ایرانی است. او در تیر ماه سال 1368 در شهر تهران دیده به جهان گشود و دیپلمش را در رشته ریاضی فیزیک گرفت و به دانشکده صنایع یکی از دانشگاههای ممتاز کشور برای تحصیل رفت. زینب از ابتدا به نوشتن داستان علاقه زیادی داشت و از کودکی کتابهای مختلفی را میخواند اما فرصت پیدا نمیکرد تا سراغ علاقهاش یعنی نوشتن برود. به گفته خودش او خلاف میل باطنی خود در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کرده است. زینب ایلخانی پس از ازدواج و با حمایت و تشویق همسرش به سراغ نوشتن میرود. از آثار این نویسنده میتوان به با سقوط دستهای ما، عابر بیسایه، آقای هنرپیشه، آخرین سرو، هزار چم، شاه دخترون و ماه طوفان اشاره کرد.
زینب در حال حاضر 32 سال دارد و بسیاری از خواندن کتابهایش لذت میبرند.
خواندن داستان این مرد امشب میمیرد را به چه افرادی توصیه میکنیم؟
اگر به داستانهای عاشقانهای که در سبک رئالیسم نوشته میشوند علاقه دارید کتاب فوق برایتان جذاب خواهد بود. این اثر بنمایههای فلسفی قدرتمندی دارد و زیست انسان مدرن و مخاطراتش را بیان میکند. شما در کتاب فوق با بحرانهایی که مردم در جوامع در حال گذار با آنها روبرو هستند. آشنا میشوید و تاثیر آنها را بر زندگی و روابط شخصی افراد میبینید. اگر به داستانهای ایرانی و نویسندگان نسل جدید نیز علاقه دارید این مرد امشب میمیرد میتواند برایتان جذاب و مهیج باشد.
کتاب صوتی فوق توسط نشر آذرسا و با صدای نازنین آذرسا تولید شده است، علاوه بر این نسخه pdf آن نیز وجود دارد.
در بخشی از کتاب صوتی این مرد امشب میمیرد میشنویم:
چشمهای همه در حال از حدقه بیرون زدن بود داماد شهناز که حال روبروی معین نشسته بود تاب نیاورد؛ گفت: آقا جای ما این پاییناست. معین بیتفاوت تکه گوشتی با چنگال در دهانش گذاشت و گفت جای منم پیش زنمه. چیه سینما که نیومدی زل زدی به من! شامتون رو بخورین.
همه اطاعت کردند جز عماد که زل زده بود به صورتم. معنی نگاهش را نفهمیدم و سریع سرم را پایین انداختم. این بار قبل از اینکه معین جلوی همه مثل بچهها غذا دهانم بگذارد خودم مشغول خوردن شدم و خیالش را راحت کردم. در حین غذا خوردن گوشیام زنگ خورد و همه با نگاهشان مرا هدف گرفتند.اتابک خان رو به معین کرد و گفت: به زنت یاد بده سر میز شام تلفنش رو خاموش کنه. آقای مقتدر و قانونمند.
« به خانومم چیزای مهمتری باید یاد بدم آقا بزرگ.»
تلفنم را سریع خاموش کردم و از جمع معذرت خواستم بعد از اتمام شام، سریع به حیاط رفتم تا بتوانم با منوچهری که جوابش را نداده بودم تماس بگیرم. منوچهری گفت معین درصد زیادی از سود شرکت را ماهانه برای درمان کودکان سرطانی در نظر گرفته است و تایید من هم برای این امر ضروری است. واقعا از این کار معین خوشم آمد و سریع موافقتم را اعلام کردم به او در همه امور شرکت ایمان داشتم تازه تماسم با منوچهری تمام شده بود که حس کردم کسی بازویم را فشار محکمی داد با تعجب برگشتم و معین را دیدم که اخم در هم کشیده است. « با کدوم بیناموسی این وقت شب زر میزدی؟»
این معین مهربان دقایقی پیش بود؟ خواستم جوابش را بدهم که دستم را کشید و مرا از پلهها به سمت باغ برد و انتهای باغ در اتاقکی پرتم کرد و در را محکم بست و قفل کرد. وحشت کرده بودم و مطمئن بودم دیوانه شده است. دستش را به علامت هیس روی بینیاش گذاشت و چشمک زد. بعد کمربندش را درآورد و شروع کرد به دیوار ضربه زدن و زیر لب به من گفت: « جیغ بزن.» بهت زده مانده بودم که این دیگر چه نقشه جدیدی است.
نظرات کاربران درباره کتاب این مرد امشب میمیرد