
کتاب هشت کتاب
دیوان اشعار سهراب سپهری
نسخه الکترونیک کتاب هشت کتاب به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب هشت کتاب
آشنایی من با جوان شاعری که در آن اداره کار میکرد، رنگ تازهای به زندگیم زد. شعرهای مشفق کاشانی را خوانده بودم. خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت. و مرا به راه نوشتم کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت. غزل میساختم، و او سستی و لغزش کار راباز میگفت. خطای وزن را نشان میداد. اشارات او هوای مرا داشت. هر شب مینوشتم. انجمن ادبی درست کردیم. و شاعران شهر را گرد آوردیم. غزل بود که می شاختیم. اما آنچه میگفتیم شعر نبود. دو دفتر از این گفتهها را سوزاندم. من فن شاعری میآموختم. اما هوای شاعرانهای که به من میخورد، نشئهای عجیب داشت. مرا به حضور تجربههای گمشده میبرد. خیالاتیم میکرد، با زندگی گیر و دار خوشی داشتم. و قدمهای عاشقانه بر میداشتم. کمتر کتاب میخواندم. بیشتر نگاه میکردم. میان خطوط تنهایی در جذبه فرو میرفتم. قاشی میکردیم. حرف میزدیم. شیبانی شعرهایش را میخواند. از نیما میگفت. به زبان تازه شعر اشاره میکرد. و در این گشت و گذارها بود که conception هنری من دگرگون میشد. همان شال به دانشکده هنرهای زیبای تهران رفتم. دوران تحولات هنری محیط ما بود. انجمن خروس جنگی بیداد میکرد و نو با کهنه میجنگید. و میان این شور و ستیزها کار من ذره ذره شکل میگرفت...
نظرات کاربران درباره کتاب هشت کتاب