0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
خون خورده
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب خون خورده

درباره خون خورده

ذهن آدمی این قدرت را دارد تا فارغ از مکان و زمان به پرواز در‌آید و شروع به داستان‌سرایی ‌کند. جریان سیال ذهن یکی از عناصر ادبی است که با آن می‌توان به هر نقطه‌ای از تاریخ سفر کرد. نویسندگان زیادی هستند که با استفاده از این عنصر ادبی؛ تخیل خود را پرواز می‌دهند و داستان‌های جذاب خلق می‌کنند.

مهدی یزدانی‌خرم نویسنده‌ی جوانی است که این روزها افکارش را در قالب داستان‌هایش، از جنگ‌های باستانی تا عشق و دلدادگی در خیابان‌های تهران به اشتراک می‌گذارد. خون خورده اثری متفاوت از یزدانی‌خرم است که خواننده با مطالعه‌ی آن  در برهه‌های تاریخی مختلف غرق می‌شود و طعم عشق، آزادی و اسارت را می‌چشد.

درباره داستان خون‌خورده

کتاب خون‌خورده چهارمین اثر مهدی یزدانی‌خرم  در سال 1397 منتشر شد. داستان کتاب سرگذشت پنج برادر در بازه‌ی زمانی بین سال‌های 1360 تا 1367 است. محسن مفتاح، دانشجوی بیست و هشت ساله‌ای است که رویایی دکترا در بیروت را دارد ولی بر سر مزار این پنج برادر می‌رود و سرنوشت آن‌ها را که با مرگ گره‌خورده در میان جریان‌های تاریخی، سیاسی و عاشقانه به تصویر می‌کشد. هر یک از این برادرها در نقاط مختلفی از تهران تا اصفهان، از بیروت تا آبادان و از مشهد تا کلیسایی کوچک در محله‌‌ی نارمک تهران به سرنوشتی شبیه هم گرفتار می‌شوند. مهدی یزدانی‌خرم با قلمی پرکشش داستان را به‌گونه‌ای نفس‌گیر پیش می‌برد طوری که خواننده کتاب را تا پایان رها نمی‌کند.  

مهدی یزدانی‌خرم رمان  جذاب خون‌خورده  را به دنبال دو اثر دیگر «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی»  و «سرخ سفید» نگاشته که نشر چشمه آن را منتشر کرده و نسخه الکترونیک آن در این صفحه برای خرید و دانلود موجود است. این اثر نه کتاب تاریخی سخت و دشوار است و نه شبیه داستان‌های تاریخی ادبیات کلاسیک سخت‌خوان، بلکه ترواشات ذهن نویسنده است که در جایی از زمان به سال‌های دور مهاجرت می‌کند. خون‌خورده از زبان راوی روایت می‌شود و کل داستان زیر سلطه و نگاه دو روح سرگردان است که جذابیت داستان را دوچندان می‌کند. دو روح سرگردان در طول داستان با بیان خرده‌‌‌‌‌‌روایت‌‌‌‌‌‌های مربوط به سرنوشت‌شان داستان را حتی در فرعی‌ترین قسمت‌هایش خواندنی می‌کنند. این دو روح از کتاب‌های قبلی نویسنده در فضای داستان سرگردان هستند و گاهی به شکل طنزآلود داستان را پیش می‌برند.

سبک نوشتاری مهدی یزدانی‌خرم

مهدی یزدانی‌خرم نویسنده‌ی توانایی است که با پژوهش و تحقیق هر یک از شخصیت‌های داستان‌هایش را شکل می‌دهد و قصه‌پردازی می‌کند. او در داستان‌هایش ادبیات و تاریخ را تلفیق می‌کند و المان‌ها، هنجارهای شهر و محیطی که قهرمان‌های داستان‌هایش در آن‌جا زندگی می‌کنند را به تصویر می‌کشد. یزدانی‌خرم نویسنده‌ی اهل مطالعه‌ای است که بسیار بر تاریخ به‌خصوص وقایع معاصر کشور تسلط دارد و با روایت ‌آن‌ها در طول داستان خوانندگان را هم علاقه‌مند به اتفاقات تاریخی گذشته می‌کند. او درباره‌ی عوامل تاثیرگذار در خلق داستان‌هایش در مصاحبه‌ای بیان کرده است :«اتفاقات تاریخی، تماشا کردن عکس‌های قدیمی، دیدن انسان‌های بی‌نام و نشان که عکس‌هایشان در روزنامه‌های 70، 80 سال پیش به چشم می‌خورد و ... . همه این مسائل مرا قلقک می‌دهد تا برایشان قصه طراحی کنم.» او در جایی هم گفته است: «رمان‌نویسان باید نسبت به اتفاقاتی که دور و اطراف آن‌ها در حال رخ دادن است توجه کنند و نباید بی‌تفاوت از کنار اتفاقاتی که در جامعه رخ می‌دهد بگذرند زیرا این اتفاقات پتانسیل بسیار بالایی برای پرداختن و نوشتن دارد و باید توجه ویژه‌ای به آن‌ها شود».

مهدی یزدانی‌خرم جزئیات را روایت می‌کند

مهدی یزدانی‌خرم در طول داستان‌هایش روایت‌ها را به‌گونه‌ای غیرخطی بازگو می‌کند و خواننده را در زمان‌ و مکان‌های مختلف قرار می‌دهد. او از دو تکنیک تعلیق و گوتیک در داستان‌سرایی‌اش استفاده می‌کند و داستان‌های متفاوتی را خلق می‌کند. در داستان‌هایی که سبک گوتیک دارند معماری و هنر جایگاه ویژه‌ای در توصیفات داستان دارند و نویسنده قلعه‌ها، صومعه‌ها و بناهای قدیمی را با جلوه‌ی ویژه‌تری توصیف می‌کند. یزدانی‌خرم از این تکنیک در داستان خون‌خورده استفاده کرده و کلیسا‌ها، خیابان‌ها و حتی بیروت جنگ‌زده را با جزییات دقیقی توصیف می‌کند.  

مهدی یزدانی‌خرم به تاثیر از «ابراهیم گلستان» داستان‌هایش را فرمالیست بیان می‌کند؛ یعنی ابتدا فرم داستان را مشخص می‌کند و سپس در مسیر آن موضوع قصه را دنبال می‌کند. مهدی یزدانی‌خرم با روزنامه‌ها و مجلات مختلفی در مورد آثار و سبک نوشتاری‌اش مصاحبه کرده است. او در مراسم رونمایی کتاب خون خورده در مشهد گفت: «متن پُر است از پرش‌ها و جهش‌های زمانی و مکانی با کلی شخصیت که پرداختن به هرکدام‌شان می‌تواند داستان جداگانه‌ای باشد. متن نفس‌گیر است، اما قدرت راوی نمی‌گذارد خواننده‌ی علاقمند خسته شود و کتاب را زمین بگذارد. صراحت و طنز جانمایه داستان است.»

درباره مهدی یزدانی‌خرم

مهدی یزدانی‌خرم نویسنده و روزنامه‌نگار پرکار ایرانی است که در شهریور سال 1358 متولد شد. او فارغ‌التحصیل رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است و از جوانی در مطبوعات در زمینه‌های مصاحبه و نقد ادبی مشغول به فعالیت است. یزدانی‌خرم با روزنامه‌های مختلفی از جمله خرداد، فتح، همشهری، هم‌میهن، شرق، اعتماد، کارگزاران، اعتماد ملی و… همکاری داشته و در هفته‌نامه‌هایی نظیر شهروند امروز و ایران‌دخت هم مشغول به کار بوده است.  

مهدی یزدانی‌خرم داستان‌نویسی است که پیش از انتشار کتاب‌هایش به خاطر نقدهای پرمحتوایش شناخته شده بود. او با انتشار اولین کتابش در سال 1384 به نام «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» نویسندگی را به طور جدی آغاز کرد و پس از آن کتاب «سرخ سفید» و «من منچستر یونایتد را دوست دارم» را منتشر کرد. یزدانی‌خرم طی این ‌سال‌ها علاوه‌بر نوشتن داستان و رمان، دبیر بخش ادبیات «نشر چشمه» بوده است.

آثار و افتخارات مهدی یزدانی‌خرم

کتاب‌های مهدی یزدانی‌خرم جزو کتاب‌های داستانی پرفروش هستند به طوری که کتاب خون‌خورده در بازه زمانی خیلی کوتاه به نوبت چاپ سوم رسید. «من منچستر یونایتد را دوست دارم» اثر دیگری از این نویسنده است که به زبان ترکی استانبولی ترجمه شد و «انتشارات دماوند» آن را منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب در ترکیه «روزنامه‌ی زمان» در ترکیه به قلم «عمر آیهان» در رابطه با این نویسنده‌ی ایرانی و اثرش نقدی منتشر کرد که به فارسی هم ترجمه شد.

مهدی یزدانی‌خرم برای رمان «گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» موفق به دریافت «جایزه‌ی ادبی واو» شد و همچنین برای کتاب «من منچستر یونایتد را دوست دارم» برنده‌ی «جایزه‌ی بهترین رمان سال ۹۱» و «جایزه‌ی بهترین رمان سال‌های ۹۱ و ۹۲ از هیئت داوران جایزه ادبی بوشهر» شد. مهدی یزدانی‌خرم در اردیبهشت ۱۳۹۵‌ جایزه ادبی «چهل» را به عنوان یکی از پنج امید ادبیات داستانی ایران را نیز از آن خود کرد.

از جمله دیگر آثار مهدی یزدانی‌خرم که در فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است می‌توان به نسخه صوتی و الکترونیکی «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و «سرخ سفید» اشاره کرد که این دو کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.

در بخشی از کتاب خون‌خورده می‌خوانیم

امروز شنبه بود... شنبه‌ها همیشه شلوغ‌تر بود سرش، چون پنج‌شنبه کار حضوری قبول نمی‌کرد و اعتقاد داشت مرده‌ها روزهای شنبه از هر زمانی تنهاترند. محسن مفتاح برنامه‌ی کاری روشنی داشت؛ پول می‌گرفت و سر قبور دعا می‌خواند. قرآن و مفاتیح. برای کار در خانه نمازهای قضا و البته روزه‌های ناگرفته‌ی دیگران را نیز می‌پذیرفت. این کاری بود خانوادگی، پدرش هم که دو سالی می‌شد رفته بود زیر خاک در ابن بابویه قرآن می‌خواند. او را از بچگی برده بود با خودش پای قبور و همین بود که حسن کم و کیف کارشان را خانواده‌های حسابی می‌دانستند و وقتی پدر مرد، پسر شد جانشینش. از دانشگاه یک سال مرخصی گرفت تا خودش را وفق بدهد با زندگی تازه‌اش. محسن مفتاح امروزی بود، ولی اعتقاد داشت مرده‌ها منتظر کلمات‌اند برای آمرزش و برای راحت‌تر بودن. پدرش همیشه به او می‌گفت «کلمه آدم زنده رو سبک می‌کنه، چه برسه مرده رو.» و محسن شنبه‌ها را گذاشته بود برای سر زدن به مشتری‌هایی که داشت در بهشت زهرا؛ مرده‌های همان‌هایی که معتقد بودند کلمه از راه دور به خوبی ادا کردنش از کنار گور پر از تن مرده اثر نمی‌کند، و سنگ‌هایی که باید آب می‌خوردند و خشک می‌شدند در هوای آزاد.

محسن مفتاح به تازگی صد و دوازده روز روزه‌ی نگرفته‌ی مردی میان سال را که در خواب سکته کرده و مرده بود، تحویل حق تعالی داده بود. هنگامی که با تردید پا در خیابان خونی گذاشت، فکر کرده بود در بهشت زهرا کف کفشش را می‌شوید و تطهیر می‌کند. مذهبی نبود، اما فکر می‌کرد پولی که می‌گیرد باید حلال باشد تا بتواند پایان نامه‌اش را، که درباره‌ی تاثیر شعر مبتنی بر آدونیس از منظر خیال‌ورزی، سروقت و درست تمام کند و شش ماهی از جیب بخورد کنار مادرش در خانه و بخواند برای دکترای ادبیات عرب بلکه پذیرش بگیرد برای دانشگاه بیروت شاید.

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۸۶ مگابایت
تعداد صفحات
271 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۹:۰۲:۰۰
نویسنده مهدی یزدانی خرم
ناشرنشر چشمه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۱/۱۹
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
75,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۸۶ مگابایت
۲۷۱ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 240 مخاطب
گیرا 🧲 (8)
خوش‌خوان 🪶 (4)
5
ستاره
50 ٪
4
ستاره
25 ٪
3
ستاره
9 ٪
2
ستاره
6 ٪
1
ستاره
8 ٪
126 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

رمان «خون‌خورده» نوشتۀ مهدی یزدانی خرم، با قلمی روان، جوّال و سرشار از داده‌های ریز و درشتِ تاریخی، فرهنگی و مذهبی، خواننده را با داستان پرکشش خود، که آمیزه‌ای است از واقعیت و فراواقعیت، در پهنۀ گسترده‌ای از تاریخ و جغرافیای خاورمیانه پرواز می‌دهد. نویسنده در هر جا که لازم است، با توصیف دقیق و نقطه‌به‌نقطه، صحنه‌ها، حوادث، اشیاء و شخصیت‌های داستان را همچون پلان‌های واضح فیلمی مهیج در برابر چشمِ خیال به تصویر می‌کشد. زمان و مکان در «خون‌خورده» مدام در حال بازی‌گوشی و جابه‌جایی است؛ لحظه‌ای در وسط معرکۀ جنگ‌های صلیبی به‌تماشای شخصیت پرهیبت و رمزآلود صلاح‌الدین ایوبی نشسته‌ای، و در لحظۀ بعد، تماشاگرِ کندوکاوی ماجراجویانه در زیرزمینِ کلیسایی متروک در اصفهان هستی، و چند صفحه بعد، در میانۀ درگیری‌های بی‌رحمانه و خونین جنگ‌های داخلی لبنان گیر افتاده‌ای، و آنی بعد، در خلوتِ بعدازظهرِ پاییزیِ خیابان ۱۶ آذر تهران به نقش رنگ‌ورو رفته‌ای از استالین بر روی دیوار چشم دوخته‌ای و دمی دیگر، در سکوت گورستانیِ بهشت‌زهرا، باد سوزناک پاییزی را بر روی پوستت حس می‌کنی و یا در گوشۀ دکۀ ذغال‌فروشیِ پیرمردی در محلۀ نارمک تهران، کنار کلیسایی قدیمی که رنگ‌وبوی مسیح و مریم و میکائیل و جبرائیل و رافائیل را در کل داستان پخش کرده است، در انتظار حجم وقایع تکان‌دهنده‌ای نشسته‌ای که دیر یا زود، از راه می‌رسند. رمان «خون‌خورده» پر است از اتفاقات آنی و غیرمنتظره‌ای که خواننده را به‌یک‌باره از جا می‌پراند و مغزش را داغ می‌کند؛ تصادف وحشتناک در همان لحظه که گمان می‌کنی همه‌چیز به‌ خیر گذشته است، نشستن گلوله‌ بر پیشانی و یا قطع‌شدن سر از بدن در لحظه و نقطه‌ای که احتمالش را نمی‌دهی، حوادثی است که بارها در مسیر داستان رخ می‌دهد، اما به رغم این صحنه‌های به‌شدت خشن و دردناک، که با دقت و به‌نحو کامل توصیف می‌شوند، رمان در هیچ کجا شبیه داستان‌های جنگی و جنایی نمی‌شود و ماهیت ضدجنگ خود را حتی در زیر خاک و خون و گلوله‌باران جنگ، از دست نمی‌دهد. «خون‌خورده» روایت‌گر قصۀ دردناک پنج برادر است که شاید نمایندۀ نسلی «سوخته» در پیچ هولناک حوادث خاورمیانه در سال‌های آغازین دهۀ شصت شمسی باشند. برادرانی که چهار تنشان در فاصله‌ای کمتر از یک‌ماه در پاییز سال ۶۰ و آن دیگری در زمستان سال ۶۶، به سرنوشت‌های تلخ گرفتار می‌آیند و از صحنۀ روزگار حذف می‌شوند و از آنها جز گورهایی خالی در بهشت‌زهرا و حجله‌هایی در محلۀ نارمک، چیزی باقی نمی‌ماند. اما این همۀ داستان نیست؛ هرکدام از شخصیت‌های داستان، خورده‌روایت‌هایی دارند که نویسنده با مهارت تمام، در مسیر روایت اصلی، مدام به آنها سرک می‌کشد و چه‌بسا در رمان‌های آینده‌اش بخواهد که یکی از آنها را بسط دهد، چنان‌که در این رمان، جای پای شخصیت‌های اصلی رمان‌های قبلی‌اش را می‌توان مشاهده کرد. «خون‌خورده» روایتی است فراواقعی از سال‌هایی پر از خون و جنگ در خاورمیانۀ پرحادثه، که البته ردی از لطافت عشق را هم می‌توان در میان سطورش دنبال کرد؛ داستان نسلی است که عشق را در دل خون جست‌وجو می‌کرد!

4

خون خورده پر از حرف و پر از خون و پر از مرگه. قصه ی زندگیِ سرد و تاریک پنج برادر ناصر، مسعود، منصور، محمود و طاهر سوخته پسرانِ کریم سوخته داستان تو دهه ۶۰ شمسی روایت میشه. شاید رمانِ همه پسندی نباشه چون فضای خوف آلودی که توی رمان جریان داره باعث میشه تو خط به خط کتاب سایه‌ی مرگ رو حس کنید؛ اما وقتی به زیبایی هرچه تمام تر تاریخ ایران رو روایت میکنه و از جنگ و ترس و وهم اون زمان میگه؛ وقتی تو آشوب و وِلوله، آرامشِ عشق‌و بهت نشون میده؛ وقتی با ظرافت مرز بین مرگ و زندگی رو برات مشخص میکنه؛ وقتی حتی تو پرتپش ترین لحظات کتاب اونجایی که هم متعجبی هم ترسیده، دوست نداری زمین بزاریش؛ میفهمی که باید دوسش داشته باشی. حتی با حال و هوای متفاوتش‌. اضافه کنم که راوی براتون قصه میگه نه هیچکدوم از شخصیتهای داستان. و در آخر شاید نشه کتاب بی نقصی معرفیش کرد اما باید سعی کرد همراهش شد و جزء به جزء‌شو حس کرد با پوست و استخون... و اون موقعس که خوندنش واست دردآور میشه. از اون دردای موذیِ زیرپوستی که دوسشون داری!

4

"این خاصیت تاریخ است، که پُر است از چیزهایی که کسی نمی‌بیند ولی اتفاق می‌افتد..." قصه‌ی عجیب پنج برادر مُرده، پنج داغ... ناصر و عشقش و اصفهان و سر یحیای نبی در راه تلاش برای زندگی بهتر مسعود در آبادان و گذشتن از مرز برای نجات دخترکانی که در زیرزمینی پنهان شده‌اند منصور و عکاسی و بیروت و راهبه‌ای که عاشق بدن یخ زده‌ای شد محمودی زنده در مشهد ولی بسان مردگان و طاهری که کاش در داستان نبود... برای من مسعود قشنگ‌ترین روایت بود، چون بیش از اندازه واقعی و روشن بود سرنوشتش... من برخلاف خیلی از نقدها عاشق تکرارهای یزدانی‌خرم شدم، نقل قول‌ها و توصیفاتش از تاریخ و همین جملاتش به داستانش برای من روح می‌داد، صفحه به صفحه منتظر بودم بنویسد "تاریخ پر است از..."

3

قلمش رو دوست ندارم. با پس و پیش کردن کلمات سعی میکنه حس ایجاد کنه اما روانی نوشته رو کم میکنه و متن رو ثقیل. کتاب پره از ارجاعات تاریخی اما تخیلی و غیر مستند. البته ساختار چند لایه خلاقانه و قصه پردازی های خوبی داره اما چندین جا روایت ها رها میشن و زائد هستن یا سعی میکنه توجیه منطقی کنه اتفاقات رو و تکلیف آدم باهاش روشن نیست که بالاخره یه متن سر راسته یا رئالیسم جادویی...علاقه مفرطش به دو مساله حال آدم رو به هم میزنه، تکرار، و بریده شدن اندام انسانها! در مورد دهه شصت حتی نزدیک اون خفقان و ترس هم نتونسته بشه و فقط حوادث مثل دومینو پشت هم میان بدون مطلقا ذره ای اشاره سیاسی به عوامل اصلی. ارزش وقتی که گرفت رو نداشت

5

یکی از بهترین رمان‌هایی که در چند سال اخیر خوندم. اثری با قصه‌پردازی ماهرانه و درخشان که با نقبی در تاریخ هفت ساله و روایت پنج برادر به تمامی یادآور جنگ‌های صلیبی است که انگار هیچگاه پایانی ندارند.

4

پرتاب شدن به سال ۶۰ رو در جریان زندگی عادی محسن مفتاح دوست داشتم. به نظرم نویسنده در ترکیب چند داستان معاصر به علاوه پرداختن به روایتی تاریخی، دقت زیادی کرده تا نام‌ها، مکان‌ها و زمان‌ها با هم در ارتباط باشند. منتها با رشته‌های مرتبط کننده این وقایع راحت نبودم و در گذر از قصه‌ها احساس وقفه و سکته می‌کردم. از طرفی اشارات نویسنده به خودش در داستان هم به اندازه کافی جذاب نبود. در مجموع رمان ارزش تجره کردن دارد. و روایت‌ها و تفاسیر متن، خواننده را وادار به تجسم وقایع و تامل در داستان‌ می‌کند.

4

کتاب بسیار خوبی بود با ایده هایی متنوع که اکثرا موفق پرداخت شده بودند. عجیب بود که از میان انبوه روایت ها روایت جنگ ایران و عراق با اینکه نویسنده خود تجربه ی آن را ندارد از نظر من از همه جاندارتر و شفاف تر و تاثیر گذار تر درآمده بود. فکر کنم از میان اماکن متعدد رمان نویسنده جنوب را بهتر از حتی مشهد دیده بود. احضار دوباره تمام آنچه دهه ی ۶۰ را ویژه کرده در کلمات نویسنده به احضار ارواح می مانست ...کلماتی که رستگار شدند.

4

داستان چند برادر نامعمول و گیرها و گورهایشان در تاریخ معاصر ایران نوشتار و سیر داستان برای من جذاب بود، توصیفاتش از لحظه جوری بود که هیجان و درد و حتی بو رو توی ذهن می‌اورد، بدون اینکه جزئیات نالازم و حوصله‌سربر رو بگه ولی خود داستان، اینکه همه جا سعی کرده حضور مسیحیت رو توی اون فضاهای ملتهب اجتماعی ایران نشون بده (با آدم مسیحی، کلیسا یا ...) برای من عجیب بود و به نظرم فضای اون موقع رو درست ترسیم نمی‌کرد. در محموع واقعا کتاب خوبیه

4

من همیشه گارد خاصی نسبت به رمان و شعر دو دهه‌ی اخیر داشتم. این کتاب رو با معرفی هاجر رزم‌پا خوندم و زندگیم رو مختل کرد :)) نثر بسیار زیبا؛ جوری که دونه دونه دیالوگا توی دلم نشست.. و نکته‌ی خوبش این بود که اون بخش ماجراجو و مرموزانه ی وجود من رو هم ارضا کرد و به نظرم واااقعا حرف نداشت :)) کاملا از اعتمادم به خانوم ررم‌پا راضی ام :))

4

رمان خیلى پر کششى هست با یک تم داستانى بدیع و حیرت انگیز…پر از توصیفات دقیق، یه جورى که کتاب بیشتر میشه تصویر تا کلمه…انگار یه جورى دارى اون صحنه ها رو میبینى!

نمایش 116 نقد دیگر
4
(240)
گیرا 🧲 (8)
60,000
٪50
30,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
خون خورده
٪50
خون خورده
مهدی یزدانی خرم
نشر چشمه
4
(240)
گیرا 🧲 (8)
60,000
٪50
30,000
تومان