
کتاب برج کبوتر
نسخه الکترونیک کتاب برج کبوتر به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب برج کبوتر
تعارفش را نشنیده گرفتم. جوابی ندادم. میدانست که دوست دارم تنها باشم. انیس رفت و دوباره من ماندم و دار قالی. نمیدانم چرا هر چه میبافتم، این قالی بالا نمیآمد. لحظهای دست کشیدم و نگاهش کردم. قبلاً که به آن نگاه میکردم، انگار هر نقش و نگارش با من حرف میزد، ولی آن روز هیچچیزش به چشمم نمیآمد! نمیدانم، شاید برای این بود که هوش و حواسم مثل همیشه سر جایش نبود. فکرم هزار و یک جا میرفت. هنوز هم ته دلم آشوب بود. برای یک لحظه هوایی شدم از پشت دار بلند بشوم و پی انیس به ته حیاط بروم. کنارش بنشینم و همانطور که نان را به تنور میزند، با هم حرف بزنیم، بلکه حالم بهتر شود. بوی نان تازه و حرارت آتش را دوست داشتم؛ اما نه، معصومه هم آنجا بود. دوست نداشتم فعلاً چشمم به چشم او بیفتد. هنوز دلم با او صاف نشده بود. هنوز زهر حرفهایش به دلم بود. همین جا بمانم و خودم را مشغول قالی کنم، بهتر است. هیچ حوصله نداشتم کسی دور و برم باشد. دلم تنهایی میخواست. حرف زدن نمیخواست. حرف شنیدن نمیخواست.
نظرات کاربران درباره کتاب برج کبوتر