درست مثلِ سلامی صدا صمیمی بود
صدا گمان کنم از دوستی قدیمی بود
صدا که رسم وفا را به یاد ما آورد
صدا که آمد و خوش آمد و صفا آورد
صدا که باز مرا سِحر کرد، برد از خود
صدا که آمدنش شعرِ ناگهانی شد
صدا که آمد و آورد لحظهای روشن
صدا که آمد و گل گفت و گل شنفت از من
صدا شگفت، صدا دلربا، صدا محجوب
صدا به تنهایی، جمعِ هرچه خوبی و خوب
صدا که رهگذر ساکن جهان من است
که رفته است، ولی جانِ جانِ جانِ من است
صدا که آمد و رفت و صدا که خواند و نخواند
صدا که ماند برای همیشه، گرچه نماند