0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
مضحکه نامه ی دن کیشوت لامانجایی
٪50

معرفی، خرید و دانلود کتاب مضحکه نامه ی دن کیشوت لامانجایی

بازخوانی«دن کیشوت» سروانتس
نویسنده:
محمد چرم شیر
درباره مضحکه نامه ی دن کیشوت لامانجایی
تَلی از کتاب‌ها انباشته بَر هم. ظابطینِ پوشیده روی، در کناری به انتظار. چهار مرد تابوتی را بر دوش می‌آورند. پشت سر تابوت، سانچو و رُسی‌نانت می‌آیند، بی‌هیچ تشریفات مذهبی. تابوت بر روی تَل کتاب‌ها گذارده می‌شود. سرکرده‌ی ظابطینِ پوشیده روی پیش‌تر می‌آید. سرکرده‌ی ظابطین:این پندار که واقعیت به خودی خود، و مستقل از منظری که بدان نگریسته می‌شود سیمایی خاص دارد، خطایی است که بسیار تکرار می‌شود. آن‌چه باید مردمان ــ نیک ــ بدانند آن است که واقعیت مانند منظره‌ای با چشم‌اندازهای بی‌شمار است، که همگی به یکسان صحیح و معتبرند و تنها چشم‌انداز دروغین همانی است که مدعی است تنها چشم‌انداز موجود است. اینک جسد مردی سوزانده می‌شود مُلقب به «دُن کیشوت»، از اهالی مانش، بدان جُرم که چشم‌انداز مردمان بر یک منظر دروغین گشوده بود. او به جُرم آن‌چه بود سوزانده نمی‌شود که به جُرم آن‌چه کرد سوزانده می‌شود... (او را دوار)... در آتش زمینی سوخته آید تا شاید خدایش از دوزخ رهایش سازد. بر خود صلیب می‌کشد و اشاره می‌کند. مردی از ظابطین، آتشی در میان کتاب‌ها می‌اندازد. سانچو و رُسی‌نانت به عزا سر در گریبان فرو می‌برند. سانچو روی می‌گرداند. سانچو:من «سانچو پانزا» از اهالی مانش از این مطالب عجیب که این آقایان می‌گویند هیچ چیز درنمی‌یابم. ما ــ من و سرورم که خدا قرین آرامشش سازد ــ تنها تقلیدگران دوره‌گردی بودیم که از قصه‌های پهلوانان، مضحکه می‌ساختیم. این‌بار مضحکه‌ی ما قصه‌ی پهلوانی سرگردان از مانش بود، لامانچای. مضحکه‌ی پهلوانی عالیجناب «دُن کیشوت» از اهالی مانش که این آقایان ــ ظابطین دیوانخانه‌ی «سنت هرناندا» ــ با او عنادی سخت داشتند. آنان سرورم را چون ساحران پلید سوزاندند. از برای آن‌که سرگردانی «دُن کیشوت» لامانچایی را مضحکه ساخته بود. هرچند به خواست ایشان از آن‌چه کرده بود آمرزش طلبید... (با ادای کیشوت)... اِی سرورانِ من به من تهنیت بگویید از این‌که دیگر «دُن کیشوت» پهلوان مانش نیستم، بلکه همان مردی هستم که به سبب خُلق وخوی ساده‌ام مرا نیک نفس لقب داده بودند. من اکنون از داستان‌های یاوه‌ی پهلوانانِ سرگردان کینه‌ای بزرگ به دل دارم. من به دیوانگی خود پی بُرده‌ام و می‌دانم با مضحکه‌سازی آن داستان‌ها، خود را با چه خطراتی روبه‌رو ساخته بودم.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
492.۹۲ کیلوبایت
تعداد صفحات
83 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۲:۴۶:۰۰
نویسنده محمد چرم شیر
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۶/۱۴
قیمت ارزی
3 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۴۹۲.۹۲ کیلوبایت
۸۳ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
2
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
ستاره
0 ٪
4
ستاره
0 ٪
3
ستاره
0 ٪
2
ستاره
100 ٪
1
ستاره
0 ٪
1 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
2

یک ملغم آمیخته مثل آش شغله قلم کار....

2
(1)
10,000
٪50
5,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مضحکه نامه ی دن کیشوت لامانجایی
٪50
مضحکه نامه ی دن کیشوت لامانجایی
بازخوانی«دن کیشوت» سروانتس
نشر قطره
2
(1)
10,000
٪50
5,000
تومان