ارنست شودساک در ۸ ژوئن ۱۸۹۳ در کانسیل بلافز ایوا به دنیا آمد. با قایق به سانفرانسیسکو رفت و فیلمبردار جنگی شد. با کشتی به فرانسه رفت و به جبهه جنگ اعزام شد.در ۱۹۱۹ به ورشو رفت و در وین با کوپر آشنا شد. شودساک میگوید: «ما همدیگر را در ایستگاه قطار فرانس ژزف دیدیم. ناگهان دیدم از انتهای یکی از سکوها یک آمریکائی با لباس نظامی کثیف در حالیکه یک لنگه چکمه فرانسوی به یک پا و یک لنگه چکمه آلمانی به پای دیگر دارد و یک شمشیر نیروی دریائی آمریکا به کمر بسته است به طرف من میآید. او کوپر بود که بهتازگی از زندان آلمان خلاص شده بود.»
مارگاریت هریسن در دسامبر ۱۹۱۹ وارد ورشو شد. در آن زمان کوپر هم در ورشو بود و آنها با هم ملاقات کردند.
شودساک و کوپر بار دیگر درسپتامبر ۱۹۲۱ در لندن همدیگر را دیدند و تصمیم گرفتند به مناطق بکر و دور افتاده دنیا سفر کنند و از قبایل ناشناخته و آداب و رسوم آنها فیلمبرداری کنند.
اوگفته: «حضور در جنگ یونان و ترکیه باعث شد من مجذوب خاورمیانه شوم و از آنجا به ایران بروم.»
او در طول تحقیقاتش در انجمن جغرافیای آمریکا مطالعاتی هم دربارۀ ایلات و عشایر داشت و این موضوع بهویژه زندگی مردمی که در سرزمینهای ناهموار میان ترکیه در کناردریای سیاه تا خلیج فارس زندگی میکردند، توجهش را جلب کرد.شودساک میگوید «مشهور بود که کردها لباسها و رسوم جالبی دارند.» کردستان یک منطقه سخت کوهستانی در مرز ترکیه و ایران و عراق بود. اینگونه بود که ایده اولیه فیلم «علف» در ذهن آنها شکل گرفت. کوپر برای تامین منابع مالی به آمریکا رفت و با مارگاریت هریسن برخورد کرد. مارگاریت به دیدن هنری وایت در امور خارجه به واشنگتن رفت و دربارۀ کردهای منطقه آناطولی ترکیه صحبت کردند و او گفت عشایر ایران که در کوههای مرکزی زاگرس زندگی میکنند، جذابیت بیشتری برای آنها خواهند داشت.
آنها از راه حلب و سوریه به بغداد رفتند و کوپر با یک سیاستمدار انگلیسی به نام سر آرنولد ویلسن آشنا شد که توصیه کرد به سراغ ایل بختیاری در جنوب ایران بروند. خانم گرترود بل کارشناس امور خاور میانه هم که با ایل بختیاری آشنائی داشت توصیه کرد از طریق بندر محمره (خرمشهر) وارد ایران شوند.
بدین طریق بود که این سه جهانگرد وارد ایران شدند.