ادوین تا ساعت پنج و نیم داشت چرخدستی پر از کوه شکلاتش را میزان میکرد. او شکلاتها را سرازیر کرد تو قیف گندهای، چسبیده به لولهی وصل شده به چرخی، چسبیده به چرخ دیگری وصل به یک پیستون وصلِ شده به... خب، خودت ماجرا را فهمیدی.
ماشینِ خیلی پیچیدهای بود. دستگاه لقمه پرت کن شاه ادوین که مخففش میشد د. ل. پ. ک. ش. ا.
شاه ادوین د. ل. پ. ک. ش. ا. را برد تو جاده.
در راه روستا، دستگاه در جهتهای مختلف تو خیابانها شکلات میپاشید.
روستاییها از خانههایشان دویدند بیرون و هر چی را میتوانستند تو هوا گرفتند. آنها عاشق این قسمت از هفته بودند.