بعضی وقت ها من فکر میکنم که پشت بساط دکان ترقی مردیست که میگوید : « آقا ما تلفن به شما می دهیم ولی در عوض شما باید از خلوت و لطف خلوت گزینی دست بردارید . خانم به شما حق رای می دهیم ولی قیمتش اینست که دیگر از حمایت سرخاب سفیداب و چادر چاقچول دل بکنید . آقا شما آسمان را فتح خواهید کرد ولی پرندگان شگفتی خود را از دست خواهند داد و ابرها بوی بنزین خواهند گرفت » . داروین ما را به بالای تپه ای رساند که از فراز آن می توانیم برگردیم و راهی را که آمده ایم ببینیم . اما به خاطر این چشم انداز ، به خاطر کشف و شهود ، و به خاطر این علم ما باید از باورکردن قصه شیرین و شاعرانه سفر تکوین ، دست بکشیم .
این کتاب نه نمایشنامه س و نه داستان، یک چیزی ما بین
به طور کلی شاید یک پاراگراف برای خلاصه کردنش کفایت کنه
برای کسی ک ذهن پرسشگر اما تازه کاری داره مناسبه