آنچه میخوانید، نامههایی است که زنده یاد «مهدی آذریزدی» در فاصله سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ در پاسخنامههای نگارنده ـ و یا بیاینکه نامهای از این سوی در کار باشد ـ نوشته است.
نکتهای که در این نوشتههای ارجمند و خواندنی جلبنظر میکند، شوخطبعی و طنز تلخ ـ و گاه شیرین ـ پیرمردی است که مظلومانه در کنج غربت ـ به شکلی شگفتانگیز در زادبوم مألوف ـ در کلبهای گلین گوشه انزوا گزیده، در به روی جهان بسته و با عشق ازلی ابدیاش ـ کتاب ـ به خلوت نشسته است.
در این حال خاطرات خوش گذشته پیش از هبوط گاه بر وی یورش میآرند و ذهنش را به اشغال در میآورند و او با بردباری وصفناپذیری صبر پیشه میسازد و به آیندهای موهوم در ناکجاآباد دل میسپارد و بر این تقدیر ناهمساز چندان پای میفشارد تا سرانجام مرگ بر وی چیره میآید.
در این نامهها پند و اندرز، کلمات قصار، حکایت و لطیفه و فرزانگی و جوانمردی به هم در آمیخته و فضایی سرشار از احساس، صداقت و ملاطفت خلق کرده است.