در زمانهای قدیم تو سرزمینی دور ، یک دختر زیبا به اسم سیندرلا با پدر مهربونش زندگی میکرد.مادر سیندرلا سالهای پیش از دنیا رفته بود و پدر سیندرلا فکر میکرد که اون به یک مادر جدید نیاز داره.بخاطر همین اون دوباره ازدواج کرد و یک نامادری و دو خواهر به خونهی اونا اومدن تا باهم زندگی کنن.
چند سالی گذشت و پدر سیندرلا هم از دنیا رفت.قلب سیندرلا شکست.دختر بیچاره خیلی زود فهمید که مادریش، خانم ترماین آدم بی عاطفه و زورگوییه و خیلی به جذابیت و زیبایی سیندرلا حسادت میکرد.ناخواهریاش آنستاسیا و دریزلا هم خیلی ظالم بودن.