قزاقهای روسی هر کاری را در گیلان انجام می دادند و کسی جرات هیچ گونه دفاع از خود نداشت و حتی در بندر انزلی تعدادی از مردم را اعدام کردند تا جلو حرکات انقلابی گرفته شود و مردم راحت تر استثمار شوند تا اینکه واقعهای رخ داد. دهقانی در هنگام بردن برنج به رشت در جاده خمام، قزاقها برنج را از او میگیرند و به او توهین می کنند. دهقان با ترس از آنجا فرار می کند. این دهقان که از عمل قزاقها خیلی ناراحت شده بود با خودش تصمیم می گیرد نزد کوچک خان رفته و از او داد خواهی کند، اما هنوز جنگلیها به رهبری کوچک خان، کار مسلحانه را آغاز نکرده اند و در حال ایجاد تشکیلات منظمی هستند. دهقان مال باخته به کسما می رود، وارد قهوه خانه ای می شود. از مردمی که در حال خوردن چایی بودند. می پرسد: «کوچک خان کجاست؟ با او کار مهمی دارم.» در این لحظه مشهدی علیشاه یکی از کماندوهای کوچک خان چهره غمناک دهقان را می بیند از جایش بلند میشود به نزد او می رود. قهوه چی به دهقان می گوید: «به این آقا بگوتا حرف شما را به کوچک خان برساند.» دهقان، ماجرای غارت دهقانان خمامی را به مشهدی علیشاه می گوید. مشهدی علیشاه: «من نمی دانم چه کار بایدکرد؟ ولی، به آقا میرزا گزارش میدهم. او حتما کاری انجام می دهد.» دهقان کمی از ناراحتی بیرون می آید و به خانه بر میگردد. مشهدی علیشاه خود را به داخل جنگل، جایی که کوچک خان پایگاهی ساخته است می رساند. با رسیدن به کوچک خان می گوید: «آقامیرزا عرض مهمی دارم؟»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 82 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۴۴:۰۰ |
نویسنده | جمشید رمضان زاده |
ناشر | نشر آبارون |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
جدی این چیه!؟ کتاب داستان ِ تاریخی!؟ یا کتاب تاریخی؟ بعد برای گروه سنی کودک و نوجوان گویا!!! ??
ای کاش می نوشتید که کتاب کودکان ..?