در اقدامات آموزشی بیشماری عالم اخلاقیات و دنیای ورزش به شیوهای اصولی با یکدیگر تلاقی پیدا کردهاند. اقداماتی که از «مجوز ورزش عمومی» گرفته تا «مدارس ورزشی»، ابتکار عملهای مردمی در قرن ۲۰ را مشخص میکنند. ورزش ادعا میکند که جهانی کامل را ابداع نموده است: شاید «ورزشکار» بودن به معنای «بااخلاق» بودن و «بازی کردن» همان «الگو قرار گرفتن» باشد. این نشان دائمی خلوص، این تلاش بیپایان برای کمال و ارزش.
تصویری ساده، که البته از دیرباز مصادیق عملی غمانگیزتری بدان پاسخ میگویند: زیادهرویها، جراحتها، خشونتها و مفاسد. ورزش به دور از هر گونه لطافت، با زمان خویش زندگی میکند، در حالی که مدعی آنست که تصویر خود را زیبا جلوه میدهد. او خود را در معرض دریده شدن به واسطه اشتیاقها قرار میدهد، در حالی که آرزومند است نقش الگو را ایفا کند. درست در زمانی که به کمال دست مییابد، به ناگاه ایجاد نگرانی میکند. بنابراین چه مفهومی میتوان برای این «درگیریهای» تنظیم شده که ورزش ـ نمایش به نماد آن مبدل گشته است ـ در نظر گرفت؟ این اجراهای قابل تقلید و در عین حال جذاب ـ که آن قدر گیرا هستند که میتوانند به عنوان مثال به واسطه دوپینگ یا خشونت، مخالف آنچه را اظهار دارند که در ظاهر، پایه و اساسشان است ـ به چه معنا هستند؟ قاعده رویارویی، بزرگی و برابری؟ برای تحمل این تناقضهای احتمالی، باید منفعتی عمیق از جوامع وجود داشته باشد.