کتاب «نامِ باد» با عنوان انگلیسی « The Name of the Wind» برای اولین بار در سال 2007 منتشر شد. این کتاب اولین جلد از مجموعه «کوئوتِ شاه کش» به قلم «پاتریک راتفوس» است. کتاب «نام باد» پس از انتشار با استقبال فراوانی از سوی مخاطبین روبهرو شد و اسم راتفوس را به عنوان نویسندهای توانا بر سر زبانها انداخت.
«نام باد» رمانی تخیلی ترسناک در سبک فانتزی است و برای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب است. نام باد در دنیای خیالی تِمِرانت اتفاق میافتد. تِمِرانت یک قارهی بزرگ است که شناخته شدهترین قسمت آن 4 گوشهی تمدن نام دارد به چندین کشور و فرهنگ تقسیم میشود. اکثر کشورهای پیرو آئینی مشابه یکدیگرند.
در این سرزمین سحر و جادو نیز وجود دارد اما از قوانین و اصول کاملا تعریف شده پیروی میکند و فقط کسانی میتوانند از آن استفاده کنند که به صورت حرفهای و علمی آموزش دیدهاند.
در این سرزمین مرد جوان و با استعدادی به اسم «کوئوت» زندگی میکند که از نیروی منحصربهفرد جادوگری برخوردار است و به مشهورترین و نامدارترین جادوگر زمان خود تبدیل میشود. مردی که ملقب به «وقایع نویس» است، داستان کوئوت را در طول سه روز ثبت میکند. این داستان از جایی شروع میشود که کوئوت یک پسربچهی یازده ساله بود .«نام باد» شرح ماجراهایی است که قهرمان داستان در روز اول تعریف میکند.
کتاب «نام باد» را مریم رفیعی به زبان فارسی ترجمه کرده و انتشارات بهنام آن را در سال 1395 به بازار عرضه کرده است. امکان خرید نسخهی الکترونیکی سهگانهی «کوئت شاه کش» با ترجمهی «مریم رفیعی» از همین صفحه امکانپذیر است.
کتاب «نامِ باد» در 29 فصل نوشته شده و 10 فصل ابتدایی آن به ترتیب زیر است:
مقدمه: سکوتی سه بخشی
فصل اول: مکانی برای اهریمنها
فصل دوم: یک روز زیبا
فصل سوم
فصل چهارم: در نیمه راه ناکجاآباد
فصل پنجم: یادداشت
فصل ششم . بهای به خاطر آوردن
فصل هفتم: از آغاز و نام چیزها
فصل هشتم . یک مشت دزد. ملحد و بدکاره
فصل نهم: سواری در واگن با بن
فصل دهم: آلار و چندین سنگ
«پاتریک راتفوس»، نویسندهی سرشناس داستانهای حماسی و فانتزی است. او در سال 1973 در ویسکانسین ایالات متحده به دنیا آمد و شهرت خود را پس از انتشار سهگانهی «شاه کوئوتِ شاه کش» به دست آورد.
راتفوس مانند بسیاری از نویسندگان داستانهای فانتزی در دوران کودکی و نوجوانی به قصههای علمی و تخیلی علاقهی فراوان داشت و از سن کم نویسندگی را آغاز کرد. او تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات انگلیسی ادامه داد و از دانشگاه ویسکانسین فارغ التحصیل شد. راتفوس مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه ایالتی واشنگتن دریافت کرد و پس از آن به تدریس مشغول شد.
او پیش از آنکه به یک نویسندهی تمام وقت تبدیل شود، در مجلات نویسندگی ستون طنز را برعهده داشت. اولین اثر راتفوس تحت عنوان «نام باد» در سال 2007 منتشر شد. ایدهی نوشتن این رمان زمانی به ذهن راتفوس رسید که در مقطع لیسانس تحصیل میکرد و تصمیم گرفت یک کتاب کاملا جدید بدون ویژگیهای عام ژانر فانتزی خلق کند. او و توانست جایزهی «کوئیل» را برای داستان علمی، تخیلی و ترسناک را برای خود به ارمغان بیاورد. در سال 2008 نیز جایزهی «الکس» را از آن خود کرد.
راتفوس قصهی کتاب پیشین خود را با مجموعهی «ترس مرد فرزانه» ادامه داد و این بار توانست به صدر لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز برسید.
از دیگر فعالیتهای پاتریک راتفوس میتوان به ساخت پادکست اشاره کرد. او پادکست خود را با نام «The Story Board» در سال 2012 راه اندازی کرد و نویسندگان مختلفی در آن حضور داشتند. علاوه بر آن راتفوس با «جیمز ارنست» برای ساخت یک بازی استراتژیک انتزاعی به نام «Tak» همکاری داشته است. این بازی بر اساس داستان «ترس مرد فرزانه» طراحی شده است.
یکی از آن روزهای زیبای پاییزی بود که در داستانها فراوان و در دنیای واقعی به ندرت یافت میشود. هوا گرم و خشک بوده بهترین هوای ممکن برای بارور کردن یک مزرعهی یا غلات. درختهای دو طرف جاده در حال تغییر رنگ بودند. درختهای بلند صنوبر به رنگ زرد درآمده بودند و بوتههای سماق کنار جاده رنگ قرمز تندی به خود گرفته بودند. فقط درختهای بلوط قدیمی ظاهرا تمایلی به رها کردن تابستان نداشتند و برگهایشان همچنان ترکیبی از طلایی و سبز بود.
تمام این نشانهها حاکی از یک چیز بود: نمیتوانستی انتظار یک روز بهتر را برای این داشته باشی که نیم دوجین سرباز کهنهکار با تير و کمانهای شکاری دار و ندارت را بدزدند.
وقایع نویس گفت: «اسب درست و درمونی نیست، قربان. به درد کشیدن گاری می خوره و وقتی بارون میاد...»
مرد با تکان تند دست حرفش را قطع کرد. «گوش کن، رفیق، پادشاه پول خوبی واسه هر حیوون چهارپایی که حداقل یه چشمش سالمه میده. اگه شیرین عقل بودی و سوار اسب چوبی هم شده بودی، ازت می گرفتمش.»
رهبرشان مانند فرمانده ها رفتار می کرد. وقایع نویس حدس زد او تا مدتی پیش یکی از افسران دون پایه ی ارتش بود. با لحنی جدی گفت:«بیا پایین. کارمون که تموم شد. میتونی به راهت ادامه بدی,»
وقایع نویس از اسبش پایین آمد. قبلا هم از او دزدی شده بود و میدانست که بحث کردن مشکلی را حل نمیکند. این آدمها کارشان را بلد بودند. انرژی شان را صرف شاخ و شانه کشیدن یا تهدیدهای توخالی نمی کردند. یکی از آنها اسب را بررسی کرد و نگاهی به سم، دندانها و افسارش انداخت. دو نفر دیگر مانند نظامیان ماهر پالانش را گشتند و همه ی وسایلش را روی زمین چیدند. دو پتو یک شنل کلاه دار، خورجین چرمی و کیف مسافرتی پروپیمانش.
یکی از آنها گفت: «فقط همینه. فرمانده. البته یه بیست پوند هم جو همراهشه.»
فرمانده زانو زد و در خورجین چرمی را باز کرد و نگاهی به داخل آن انداخت.
وقایع نویس گفت: «چیزی جز کاغذ و قلم توش نیست.»
فرمانده از بالای شانه به او نگاه کرد.«پس کاتبی؟»
وقایع نویس سر تکان داد. «از این کار امرار معاش میکنم. به درد شما نمیخوره.»
مرد محتویات خورجین را گشت. از صحت حرف او مطمئن شد و آن را کنار گذاشت. بعد کیف مسافرتی وقایعنویس را روی شنل باز او خالی و محتویاتش را بررسی کرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 288 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۳۶:۰۰ |
نویسنده | پاتریک راتفوس |
مترجم | مریم رفیعی |
ناشر | انتشارات بهنام |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The name od wind |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۲/۳۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کاش این قانون رعایت حق نشر یه کتاب (خرید اون) دو طرفه بود و ناشر هم به حق خواننده برای مطالعه ترجمه ای صحیح و بدون سانسور احترام میذاشت. در حال خوندن این مجموعه هستم فانتزی جذاب و گیرایی هست ولی ترجمه پر از سانسوره که فکر کنم انتشارات برای راحتر کردن کارش برای مجوز گرفتن و انتشار سریع کتاب بدون در نظر گرفتن کیفیت بوده. به متن اصلی وفادار نبوده و احترامی به شعور مخاطب نذاشته.
برای کسانی که می خوان این مجموعه کتاب رو شروع کنن، باید بگم لحظه ای درنگ نکنید ، وااااااقعا عالیه ، خودم وقتی می خواستم برم سراغش به عنوان یک کتاب معمولی رفتم اما بعد از خوندن کتاب اول( همون ۳ کتاب اول) ، به خودم اومدم و متوجه شدم که کل کتاب رو توی ۴ روز خوندم و در حال خریدن کتاب ترس مرد فرزانه هستم، تا الان دو بار این مجموعه رو خوندم ، هر بار هم نکات جدید و جذاب تری توش پیدا می کنم و به جرئت می تونم بگم که فراتر از یک کتاب فانتزی هستش، دیدگاه شما رو نسبت به خیلی چیز ها تغییر می ده و قطعا هیچ وقت از یاد آدم نمی ره ، از نظر من بسیار زیبا تر و بهتر از مجموعه های تخیلی دیگه مثل آخرین شاگرد، سپتیموس هیپ، آرتمیس فاول و حتی هری پاتر و ارباب حلقه ها هست ، حتما بخونید
سلام. بعد از خواندن دویست صفحه دراپش کردم. داستانی قابل حدس، کشدار و حوصله سر بر داره. کاراکتر اصلی بسیار خلق و خویی کلیشه ای داره. برخلاف فانتزی های دیگه مثل ویچر، ارباب حلقه ها، هری پاتر، نغمه آتش و یخ، وارکرفت و ... عمل می کنه. اصلا نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم. هی خودم رو گول میزدم که برم جلوتر بهتر میشه ولی انگار نه انگار. نویسنده داستان رو برای بازه سنی کودک نوشته که با هرچیز کوچکی به هیجان بیان و باورش کنن و البته فانتزی کم خونده باشن. کتابی که بعد از دویست صفحه داستانش هنوز جا نیوفته اصلا خوب نیست. واقعا نمیدونم چرا انقدر امتیاز خوب از کاربرها گرفته. شاید به سلیقه من نمیخورده. امیدوارم شما خوشتون بیاد و مثل من اولین تجربه تلخ از فانتزی رو با این کتاب شروع نکنید.
من جایی خواندم که این اثر رو داشت با دنیای تالکین و ارباب حلقه ها و گات مقایسه میکرد و بسیار در ستایش این اثر نوشته بود ! خیلی کنجکاو شدم بهعنوان یک تالکین فن و جورج فن گفتم بخرم کتابشو ولی یه حسی میگفت پول کتاب نده و نسخه دیجیتالی بخر ، هر شش جلد رو خریدم و الان بعد خوندن جلد اول درست فکر میکردم ! یک اثر کاملا معمولی سطحی و کسل کننده ، الان وسط جلد دوم هستم همچنان خسته کننده فوق العاده کند ، شاید من انتظار زیادی داشتم ازش ولی در حد یک پاراگراف از کتاب سیلماریلیون نیست این اثر . فضا سازی ها نصفه نیمه شخصیت پردازی فاجعه ، فضاسازی معمولی نمره من تا اینجا ۱ از پنج ، جلد دوم رو تموم کنم ادامه نظرمو میزارم
کتاب به خودی خود بسیار عالی و زیبا نوشته شده داستان عمیق رسا و گیرایی دراه که هر شخصیو مجذوب خودش میکنه ولی ترجمه.... واقعا متاسفم برای این ترجمه مسخره .خیلی از کلمات و اصطلاحات این کتاب که نشان دهنده ادبیات قوی و زیبای نویسنده بوده رو کلا ترجمه نکردن و به شدت کتاب به صورت مسخره و ابتدایی ای سانسور و ترجمه شده نمیدونم چطوری کتابی به این زیبایی رو به همیچن شکل مسخره ای ترجمه و سانسور کردن من به این کتابی که داخل فیدیبو گذاشته شده نمره صفر میدم ولی به کتاب اصلی هزار.حیف یک ریال پول برای این ترجمه و این نوشتار که به اصطلاح به عنوان کتاب اول مجموعه The Kingkiller Chronicle فروخته.
من عاشق این داستان شدم، آخرین کتاب فانتزی که خوندم ویچر بود و با خودم میگفتم بعد از ویچر دیگه هیچ کتابی تو این ژانر نمیتونه منو جذب کنه ولی کوئوت این کارُ کرد. ترجمه هم بنظرم قابلقبوله ( با توجه به اینکه کتاب زبان اصلی خیلی نثر سختی داره) این کتاب کتابیه که نویسنده خیلی روش تفکر کرده، بنابراین نباید انتظار یه داستان سرراست داشته باشید. داستان تو در تو و پر از معماست، و داستانی که خیلی پیچیده باشه نیاز به یه مقدمهی مناسب داره؛ پس صبور باشید و در عوض یه داستان خیلی زیبا به دست میارید که ارزشش رو داره.
واقعا احترام به شعور خواننده هم خوب چیزیه این چه ترجمه ایی هست دیگه با خوندنشم میفهمی چقد حذفیو سانسور داره نیاز نیست با نسخه اصلی مقایسه بشه یا ترجمه نکنین یا میکنین مثل آدم ترجمه کنین که اعصاب خواننده هم خورد نشه چون داره واسه این ترجمه به دردنخوره از سرهم واشده پول میده اگرچه این ترجمه داغونو کنار بزاریم کتابش فوق علادست
شگفتا. شگفتا. چه کتابی بود. ترجمه خوبی داشت تقریبا. مدتها بود فانتزی به این گیرایی با چنین پیرنگی نخونده بودم. شب بیدارم نگهداشت تا تمومش کنم، نمیتونستم گوشیمو زمین بذارم! البته کمی هم غصه میخورم که چنین کتابیو با سانسور خوندم. ناراحتکنندهس.
به نظرم شروع داستان کند و گیج کننده است اما اگر خواننده اشتیاقش رو به داستان از دست نده به مرور انقدر داستان عمیق و قدرتمند میشه که انگار کل وجود آدم رو میکشه درون خودش، یه جورایی از وسطای کتاب اول احساس می کردم دارم خودم تو قصه زندگی می کنم. در مجموع سبک داستان نویسیش با بقیه ی نویسنده های تخیلی نویسی مثل خانوم رولینگ فرق داره و متفاوت و قابل تحسین هست.
من نسخه چاپیه کتاب رو از نشر آذرباد خوندم و بنظرم با تحقیقاتی که انجام دادم ترجمه مناسبتری داشت و وفادارتر به نسخه اصلی بود...واقعا لذت بخشه و هم زندگی توش در جریانه و هم جادو...اصلا جادویه کودکانه و اغراق شده ی خسته کننده و تکراری نداره ... مطالبی توش حس کردم که واقعا گاهی قدرتش در دنیایه واقعی هم هست...استفاده از نیرویه ذهن و خیلی چیزایه دیگه ....