
کتاب بچههای زهرا
نسخه الکترونیک کتاب بچههای زهرا به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق فیدیبو به صورت کاملا قانونی در دسترس است.
فقط قابل استفاده در اپلیکیشنهای iOS | Android | Windows فیدیبو
درباره کتاب بچههای زهرا
مجموعه «روایت دیگر» با ورود به حوزه داستان، داستان کوتاه، نمایشنامه، فیلمنامه و نقد ادبی دفاع مقدس پنجرهای تازه در مقابل خواننده بازمیکند تا نویسندگان جنگ دیده را در کنار نوقلمان و جوانان نویسنده امروزی قرار دهد. و با همراه شدن با این داستاننویسان ـ جنگ ندیده و جنگ دیده ـ و ارج نهادن به شور و شوق آفرینشگرانه آنها سهمی هرچند اندک در نشر داستانی و هنری حماسههای جاودانه دفاع مقدس را دارا باشد.
بخشی از کتاب بچههای زهرا
سخن ناشر
جنگ که آغاز شد جوانان داوطلب برای دفاع و دفع تجاوز دشمن تا دندان مسلح به سوی جبهه های جنگ شتافتند، و آن ها که ذوق و شوقی برای نوشتن در خود دیدند از همان آغاز جنگ قلم به دست گرفتند و بدون برنامه از پیش تعیین شده نخستین داستان های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را آفریدند. نوقلمان جوان جنگ دیده از نخستین ماه های وقوع تجاوز به خاک ایران اسلامی به سوی تجربه ای عظیم و فراسوی حیات متعارف پرتاب شدند، و نخستین گام ها را برای خلق داستان در این تجربه سترگ و در این وادی کشف و شهود معنا ها و شعور ایمانی و آرمانی در زندگی فردی و جمعی خود در جبهه ها برداشتند. بخش بزرگی از شبه داستان ها، داستان های کوتاه و بلند در آن روزگار و به اقتضای برخی الزام های بر آمده از غیرت دینی و میهنی نوشته می شد، در تناسب میان شتاب وقوع بی وقفه حوادث و ضرورت پاسخ گویی به نیازهای فرهنگی، در چهارچوب ساده ترین تعریف های داستان محدود می ماند تا با رجوع به تنها یک هدف یعنی رساندن «پیام»، وظیفه نویسنده عجالتاً انجام شود. نادیده گرفتن آن تلاش ها، ندیدن صداقت و تعهد شماری از نویسندگان برخاسته از هشت سال حماسه عظیم جانانه رزمندگان و ملت ایران است.اکنون با گذشت آن روزها و فاصله گرفتن از آن دوران مجال لازم برای رویت کل مجموعه آن رویداد بزرگ و درک هرچه دقیق تر و روشن تر جزء به جزء آن حماسه عظیم فراهم آمده است، و در گوشه و کنار کشور شاهد تلاش خلاق داستان نویسان جوان و نوقلمان باذوق و هوشمندی هستیم که تعهد، درک، جستجو و تکنیک را با هم آمیخته اند تا درباره حماسه های هشت سال دفاع مقدس آثاری ارزشمند حول مضمون های مربوط به جنگ و دفاع مقدس خلق نمایند. مجموعه «روایت دیگر» با ورود به حوزه داستان، داستان کوتاه، نمایشنامه، فیلمنامه و نقد ادبی دفاع مقدس پنجره ای تازه در مقابل خواننده بازمیکند تا نویسندگان جنگ دیده را در کنار نوقلمان و جوانان نویسنده امروزی قرار دهد. و با همراه شدن با این داستان نویسان ـ جنگ ندیده و جنگ دیده ـ و ارج نهادن به شور و شوق آفرینشگرانه آن ها سهمی هرچند اندک در نشر داستانی و هنری حماسه های جاودانه دفاع مقدس را دارا باشد.
شخصیت های نمایش:
علیاصغر
محمد
مادر
رضا
پدر
قاسم
زن
صحنه:
[لازم به تذکر است بازیگران و طبال در تکیه قرار دارند و محل ورود و خروجشان به صحنه از تکیه است.]
[کوبش طبل]
بچه ها: [به تماشاچیان] امشب شب عاشوراست.
علی: و ما نذر داریم.
محمد: اونم به خاطر یک دوست .
قاسم: دوستی که هم سن و ساله خودمونه.
رضا: و دلش مثل یه آیینه است.
بچه ها: دوست ما یه عالم غصه تو دلشه و مدت هاست که خنده رو لباش ننشسته.
علی: امشب شب استجابت دعاست.
قاسم: شبی که هر چشمی گریان
محمد: و هر دلی نالان
بچه ها: شما هم امشب با ما هم نوا بشین و برای شفای دوستمون دست به دعا بردارین.
[کوبش طبل]
علی: بچه ها برای تکیه بازم چادر کم داریم.
محمد: همینا کافیه.
رضا: [در حال سنجاق زدن به چادر است.] ببینم شبیه تکیه هست یا نه؟!
قاسم: ای، بدک نیست.
علی: کاشکی چند بیرق سیاه هم داشتیم. یه رونقی به تکیه مون می داد.
محمد: من دو تا پارچه سیاه آماده کردم خودم نوشتمشون.
رضا: [می خندد.] با اون خط خرچنگ قورباغه ات.
[بچه ها می خندند.]
قاسم: تو رو به خدا امشب کمتر شوخی کنین، گناه داره!
علی: پس اصغر چرا دیر کرده؟
محمد: آخه یکی مون باید می رفت سراغش.
رضا: حلال زاده است، خودش داره میاد، اینم از اصغر آقای گل!
[اصغر که از دو چشم نابیناست همراه با مادر که دست او را گرفته وارد صحنه می شود.]
نظرات کاربران درباره کتاب بچههای زهرا