این داستان پرماجرا سرگذشت دلخراش پینوکیو است. داستان عروسک چوبیای که در عوض مدرسه رفتن و حرف گوش کردن لز دست پدرش، ژپتو، مرد بینوایی که او رااز چوب تراشیده فرار میکند، و سر و کارش به گربه و روباه مکار میافتد که میخواهند سکههای طلای او را بدزدند، و بعد گرفتار سگماهی غولپیکر میشود ، هیولای ترسناک دریا که او را قورت میدهد. پینوکیو در طول داستان به ادمها و شخصیتهایی برخورد میکند که اغلب هرکدام او را به مصیبتی میکشانند. آیا پینوکیو میتواند راه درست را پیدا کند و به پسری واقعی تبدیل شود؟