صبح زود وقتی خورشید روی برگهای درختان نور میپاشید، عنکبوت پیر که احساس گرما میکرد سرش را زیر برگی که خوابیده بود میاورد و به اطرافش نگاهی میانداخت.
آرام آرام روی تورش راه میرفت و هممه جای آن را نگاه میکرد. تارهایی را که پاره شده بودند دوباره گره میزد و آنهایی را که شل بودند، سفت میکرد.
بعضی وقتها در میان شاخهها درخت، تورهای زیادی میبست و هر چند وقت یکبار به آنها سر میزد تا ببیند آیا غذایی گیر آوره است یا نه.