فقط خوابم نمیبُرد.آدمی که خوابش نمیبرد، رختخوابش کوره میشود. رختخواب من هم کوره شده بود. تعجب کردم که چطور زنم وسط آن کوره مثل خر خوابیده. توی رختخواب آنقدر غلت و پیچ و تاب زدم و خوردم که مثل یک ورزا عرق کردم. بلند شدم رفتم آب خوردم و دوباره دراز کشیدم. بعد دراز کشیدم و آب خوردم. بعد آب خوردم و دراز کشیدم. اما هیچ فایدهای نداشت. فقط دخل آب درآمد.
طبق باوری قدیمی شنیده بودم که اگر آدم یک وقت خوابش نبرد، اگر بلند شود و یک بیست کیلومتری راه برود حتماً خوابش میبرد. من اهل عمل بودم. پس بلند شدم و همین کار را کردم. توی این بیست کیلومتر رختخواب وقت میکرد حسابی خنک شود...