«بگو باران ببارد» رمانی عاشقانه است که حال و هوای مرموز و معمایی هم دارد. این رمان میتواند به سادگی برای یکی دو ساعت هم که شده مخاطب را از جهان اطرافش به یک دنیای جذاب و پرکشش ببرد. کتاب بگو باران ببارد را «زهرا رضا زاده» نوشته و انتشارات درسا آن را در سال 89 منتشر کرده است.
«نسیم» کوچکترین دختر خانوادهی افشار است. او خواهری به نام «دریا» دارد که سه سال از او بزرگتر است. پس از این که نسیم در امتحانات ورودی دانشگاه پذیرفته نمیشود، به اصرار پدرش به کارخانهی پدرش میرود تا با کمک «نوید» حسابداری یاد بگیرد و در همان کارخانه مشغول به کار شود. در رفت و آدمهای نسیم، جوانی همیشه او را تعقیب میکند و نسیم تصمیم میگیرد خانوادهاش را در جریان این مزاحمتها بگذارد. در همین حین نسیم از سوی عدهای ناشناس مورد آزار قرار میگیرد و غریبهای او را نجات میدهد. حضور این مزاحم ناشناس و غریبهی نجیب در خانوادهی افشار، اسرار ناگفتهی زیادی را به زندگی آرام و روزمرهی این خانواده میآورد.
داستان این کتاب روان و خوشخوان است با روایتی بسیار ساده و خودمانی. نویسنده در این کتاب چندان قلمفرسایی نکرده است و خیلی راحت و بیتکلف با همان کلمات ساده توانسته داستانی خوشساخت و پرکشش خلق کند. مکانها و اتفاقات ملموس و آشنا هستند. قهرمانان کتاب افراد چندان دور از ذهنی نیستند. در واقع همه آدمهایی هستند که همین گوشه و کنار آرام و بیصدا زندگی میکنند و همه داستان خودشان را دارند.
رازهایی که آدمها سالهاست آنها را پنهان کردهاند و بیخیال از همه جا زندگی خود را از سر گرفتهاند. با این حال زمان همان قدرت پنهانی است که همه چیز را رو میکند، دست میبرد و از لابهلای کهنهترین اتفاقات و دورترین روزها، همانهایی را بیرون میکشد که ممکن است یک شبه زندگیهای زیادی را زیر و رو کند. در این کتاب شخصیتها آنقدر منطقی و درستکار هستند که با بهترین رویکرد با شرایط جدید رودررو شوند و شرایط جدید را بپذیرند. هر زخم کهنه مثل یک درس تازه است و دنیا هنوز هم میتواند جای خوبی برای زندگی کردن باشد.
شخصیتهای زیادی در این کتاب وجود دارد که نویسنده توانسته به خوبی به این افراد هویت بدهد خیلی خوب توانسته آنها را پرورش دهد. این شخصیتها همه با هم ارتباط دارند و حتی ممکن است سالها بعد، هنوز هم سایهی نامهایشان روی زندگی قهرمانان داستان سنگینی کند. توصیفات نویسنده از افراد، مکانها و اتفاقات چندان ملالآور و خستهکننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان میدهد، باعث درک بهتر و همذاتپنداری عمیقتر در آنها میشود. همانقدر که ماجرای کتاب را جلوی چشم مخاطب زنده کند و او را به دل داستان بکشاند، برای شرح حال و توصیفات داستان کافی است. نویسنده در طول داستان، سوالات زیادی برای مخاطب ایجاد میکند، گاهی پاسخ این سوالات آنقدر پیچیده میشود که دیگر نمیتوان به درستی واقعیت را از دروغ تشخیص داد. با این حال در پایان کتاب، تمام این سوالات مثل قطعات پازل کنار هم قرار میگیرند و تصویر جامعی از داستان به مخاطب میدهند.
روز پرهیجانی بود. احساس میکردم تا آخر شب باز هم باید منتظر اتفاقی باشم. اهل مطالعه و یک جا نشستن نبودم، با وجود این برای وقت گذرانی، یکی از کتابهای درون کتابخانهی دریا را برداشتم و خودکار به دست گرفتم تا مثلا تمرین خط کنم، ولی همان یک بیتی که خواندم و نوشتم برای به فکر فرو رفتن در رویا سپری کردنم کافی بود.
برای لحظاتی در دل آرزو کردم کاش من هم استعداد شعر گفتن و یا حتی علاقهای به شعر خواندن داشتم، اما زمانی هم که مانند آن موقع از سر اجبار شعر میخواندم، انگار برای به پایان رساندن آن شعر عجله داشتم و فقط میخواستم زودتر آن کتاب را به گوشهای پرتاب کنم. نمیخواستم به موضوعی که هیچ اعتقادی به آن نداشتم فکر کنم، چون خودم تا آن زمان هیچ احساس و یا علاقه های زودگذر دوران نوجوانی را تجربه نکرده بودم، پس گاهی به شدت بر نبود آن اصرار میکردم، اما به راستی دوست داشتم برای خودم پاسخی پیدا کنم.
با آمدن پدر برایش ماجرای رد شدنم را در امتحان رانندگی با اندکی دلهره تعریف کردم. مطابق انتظارم از دستم ناراحت و کمی عصبی شد. البته دیگر مثل دفعات گذشته راحت از کنار بیبرنامگیهایم نگذشت و مرا وادار به نشستن کرد. وقتی حرفهایش در مورد یادگیری حسابداری در دفتر کارخانه تمام شد، تازه فهمیدم باید بروم پیش نوید نوروزی یکی از آشنایان پدر. یقین داشتم این بار از دستم خیلی دلخور و کلافه است و این یکی را نباید سرسری بگیرم. نوید را چند باری در مراسم خانوادگی دیده بودم. پسر بدی نبود، به احتمال قوی پدر قبل از گرفتن این تصمیم، او را از جوانب مختلف سنجیده بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 380 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۴۰:۰۰ |
نویسنده | زهرا رضازاده |
نویسنده دوم | زهرا رضا زاده |
ناشر | انتشارات درسا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۱۱/۲۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی سطحی و دور از واقعیت بود .
خیلییییی بد
قشنگ بود