معرفی، خرید و دانلود کتاب کورالاین

همه‌ی ما روزی کودک بوده‌ایم و یادمان نمی‌رود که در بازی‌ها و گشت‌وگذارهای کودکانه‌مان با چه ماجراهایی روبه‌رو شدیم. ماجراجویی‌هایی که اگر برای دیگران تعریف‌شان کنیم، کسی حرف‌مان را باور نمی‌کند. کورالاین داستان یکی از این ماجراجویی‌های عجیب و باورنکردنی است که جان عزیزانش را به خطر انداخته و از دست هیچ‌کس جز کورالاین کاری برنمی‌آید. نیل گیمن نویسنده‌ی مشهور داستان‌های فانتزی و ترسناک با تردستی خواننده را با کورالاین همراه می‌کند تا ببیند سرانجام کارش چه می‌شود.

خلاصه داستان کورالاین

داستان از آن‌جا شروع می‌شود که کورالاین Coraline، همراه با پدر و مادرش به خانه‌ی جدیدشان نقل مکان می‌کنند. با وجود همسایه‌های یکم عجیب‌شان دیری نمی‌گذرد که حوصله‌ی کورالاین سر می‌رود. پدر و مادر کورالاین نیز تمام وقت‌شان را مشغول کار هستند و وقتی ندارند تا با او بگذرانند. یک روز، کورالاین دری را پیدا می‌کند که رو به دیواری آجری باز می‌شود. وقتی موفق می‌شود در را باز کند، با فضای عجیبی روبه‌رو می‌شود. در آن دنیای عجیب، کورالاین پدر و مادر دیگری دارد که تفاوت‌هایی با پدر و مادر اصلی‌اش دارند. وقتی که هراسان تصمیم می‌گیرد از راه رفته به خانه‌ی خود برگردد، متوجه می‌شود پدر و مادرش ناپدید شده‌اند. به نظر می‌رسد مادر قلابی آن‌ها را دزدیده و به آن دنیای عجیب برده است. حالا کورالاین چاره‌ای ندارد که دوباره به آن دنیای عجیب برگردد تا خانواده‌اش را نجات دهد. سفری پر رمز و راز و معما که کورالاین را با خطرات زیادی مواجه می‌کند و اگر حواسش را جمع نکند، برای همیشه در دنیای فراسوی آن در به دام می‌افتد و دیگر هرگز نمی‌تواند به زندگی که قبلا داشت، برگردد.

نگاهی به زندگی و آثار نیل گیمن

نیل گیمن متولد 1960 نویسنده‌ی انگلیسی داستان‌های فانتزی و تخیلی مشهوری مثل «کتاب گورستان» است. اگر بخواهیم به ساده‌ترین حالت ممکن گیمن را توصیف کنیم، باید بگوییم او ذهن بسیار خلاق و نامحدودی دارد که نه‌تنها در داستان و فیلم‌نامه بلکه در زندگی شخصی‌اش هم آن را بروز می‌دهد. وقتی او مفیدترین کارش را تهیه‌ی زیرنویس برای یک انیمیشن ژاپنی می‌داند، دیگر دست‌مان می‌آید که با چه‌جور نویسنده‌ای روبه‌رو هستیم.

نيل گيمن بیش از 90 جلد کتاب دارد که بیشتر آن‌ها کمیک هستند. آثار داستانی او با عنوان‌های «دود و آینه‌ها»، «ج مثل جادو»، «گرگ‌های توی دیوار» و «اقیانوس انتهای جاده» همه با استقبال خوانندگان بزرگسال و نوجوان مواجه شده‌اند. کتاب کورالاین Novella by Neil Gaiman نیز تحسین منتقدها را به همراه داشت و جایزه‌ی «برام استوکر» را که به داستان‌های مطرح ژانر وحشت تعلق می‌گیرند، برایش به ارمغان آورد. بر اساس این کتاب، بازی، کمیک و انیمیشن ساخته شده که انیمیشن کورالاین توانست در سال 2010 نامزد جایزه‌ی «اسکار» برای بهترین انیمیشن بشود.

کتاب کورالاین با ترجمه‌ها‌ی مختلف از «فرمهر امیردوست»، «مهسا ملک مرزبان»، «فرزاد فربد» و «پریا آریا» به فارسی برگردانده شده و کتاب الکترونیکی آن موجود است. خرید و دانلود فایل pdf کتاب کورالاین اثر نیل گیمن با ترجمه‌ی مهسا ملک مرزبان از انتشارات کتابسرای تندیس برای دانلود در فیدیبو موجود است.

کتاب کورالاین؛ داستانی درباره‌ی خانه‌های قدیمی و دنیاهای عجیب و غریب

بیشتر ماجراهای این کتاب در مکان‌هایی اتفاق می‌افتند که واقعی نیستند. همین امر باعث می‌شود تا نویسنده بتواند به مقدار زیادی از چاشنی فانتزی برای داستانش استفاده کند. با این حال، نویسنده‌ی باهوش برای تاثیرگذاری داستان، داده‌های واقعی را در آن به‌کار برده است. برای مثال، همان‌طور که نیل گیمن انگلیسی است، داستان در انگلیس اتفاق می‌افتد. پدر کورالاین هر روز برای کار به شهر لندن می‎رود و غروب دوباره به خانه برمی‌گردد.

خانه‌ی جدید کورالاین آپارتمان بسیار قدیمی هست که کورالاین برای سرگرم کردن خود، بخش زیادی از روز را صرف گشتن در آن فضای بزرگ می‌کند. مثل همه‌ی خانه‌های قدیمی، گوشه و کنار کمتر دیده‌شده‌ای در این خانه وجود دارد که از چشم بزرگ‌ترها پنهان مانده است. درختان بلند کهنسال، چاه و فضاهای مورمورکننده‌ی خانه از صحنه‌های اصلی داستان است که بر فضاسازی داستان تاثیر زیادی دارد.

در کنار این جزییات واقعی، حالا با یک دنیای تخیلی مواجه می‌شویم. این‌جاست که خانه‌ی غیرعادی کورالاین تبدیل به یک مکان ناشناخته می‌شود. کورالاین با گذر از در وارد دنیایی عجیب می‌شود که یادآور داستان «آلیس در سرزمین عجایب» است. در عین این‌که ماجراجویی‌های کورالاین و آلیس، هر دو خواندنی و سرگرم‌کننده است، هم‌زمان احساس هراس و شگفتی نیز ایجاد می‌شود. در دنیای عجیب داستان کورالاین، همه‌چیز وارونه است. برای مثال، در این دنیا درختان در نگاه اول خیلی شبیه درخت واقعی هستند ولی به‌سرعت تغییر شکل می‌دهند و حالتی شبح‌آلود به خود می‌گیرند.

کورالاین چطور دختری است؟

کورالاین دختر کوچک داستان نمادی از یک قهرمان شجاع امروزی است. شخصیت او در داستان خواننده را به یاد قهرمان‌های دختر قصه‌های دیگری مثل «آلیس در سرزمین عجایب» و «هرماینی» در مجموعه‌ی «هری پاتر» می‌اندازد. مشغله‌های زیاد پدر و مادر و بی‌توجهی همسایه‌ها کورالاین را آزار می‌دهد. آن‌ها حتی بارها نام کورالاین را فراموش می‌کنند و او را اشتباهی «کارولین» صدا می‌زنند.

کورالاین یک جستجوگر و کاوشگر است و مثل همه‌ی کاوشگرها هم شجاع است و هم به میزان زیادی کنجکاو. او دوست دارد تا از همه چیز سر درآورد. او خطرپذیر است و وقتی با معماها روبه‌رو می‌شود، به جای فرار از آن‌ها تلاش می‌کند تا آن‌ها را رمزگشایی کند.

کورالاین قدری از سنش بزرگ‌تر به نظر می‌رسد. بزرگ‌ترها در داستان کورالاین دائم در حال تلاش برای رسیدن به چیزی هستند و به محض آن‌که آن چیز را به دست آوردند، حالا چیز دیگری می‌خواهند و دوباره برای داشتنش بی‌وقفه کار می‌کنند. در حالی که کورالاین با این شیوه‌ی زندگی کردن راحت نیست. درسته او از زندگی واقعیش خسته و بی‌حوصله شده ولی فریب زرق و برق دنیای خیالی را نمی‌خورد.

داستان کورالاین درباره‌ی چه موضوعاتی است؟

موضوعات گوناگونی در داستان کورالین اثر گیمن شرح داده می‌شوند. یکی از مفاهیم اصلی داستان، شجاعت است. به نظر کورالاین شجاعت یعنی انجام دادن کاری که از آن بسیار می‌ترسید. کورالاین نیز مثل قهرمان‌های کتاب‌های دیگر، شجاع و باهوش است  و دست‌تنها با مادر قلابی وارد مبارزه می‌شود تا خانواده‌اش را نجات دهد.

خانواده یکی دیگر از مضمون‌های داستان کورالاین است. پدر و مادر کورالاین آن‌قدر خودشان را درگیر کار کرده‌اند که اغلب او را فراموش می‌کنند. کورالاین احساس تنهایی و بی‌حوصلگی می‌کند. اطرافیان او همه آدم‌بزرگ‌های پر مشغله هستند. همان آدم‌بزرگ‌هایی که در داستان «شازده کوچولو» هم وجود داشتند و فقط به پول فکر می‌کردند و وقتی برای خوشی و بازی نداشتند. با این‌حال، وقتی کورالاین وارد دنیای دیگر می‌شود و مادر قلابی را می‌بیند که چقدر بدجنس و نامهربان است، متوجه می‌شود با این‌که خانواده‌ی خودش بهترین نیستند و با هم مشکلاتی دارند ولی خیلی بهتر از مادر قلابی هستند. کورالاین آن‌قدری خانواده‌اش را دوست دارد که تصمیم می‌گیرد برای نجات آن‌ها با مادر قلابی مبارزه کند.

در داستان کورالاین اثر گیمن ماجراهای زیادی اتفاق می‌افتد که کورالاین را مجبور می‌کند تا در برابر آن‌ها تصمیمی بگیرد و راه‌حلی برای‌شان انتخاب کند. نحوه‌ی تصمیم‌گیری و مسئولیت‌پذیری در برابر پیامدهای این تصمیم‌ها از پیام‌های اصلی داستان به خوانندگانش است.

چه کسی داستان کورالاین را تعریف می‌کند؟

راوی در داستان کورالاین، سوم شخص است، به این معنی که یک قصه‌گو داستان را تعریف می‌کند. معمولا در بیشتر داستان‌های کودک و نوجوان، راوی سوم شخص است. انگار که کسی همه‌ی ماجراها را با فاصله می‌بیند و بعد آن را برای خواننده تعریف می‌کند. وقتی راوی سوم شخص داستان را شرح می‌دهد، اتفاقات با چشم‌انداز وسیع‌تری برای خواننده نمایان می‌شود و جزییات بیشتری به او داده می‌شود.

راوی سوم شخص در داستان، در بیشتر مواقع به خوبی حال و احوال کورالاین را شرح می‌دهد. لحن گفتگوهای کورالاین هم اغلب نشان می‌دهد که او در چه وضعیتی است؛ خوشحال است یا ناراحت؛ ترسیده یا بی‌حوصله است. تازه خواننده می‌تواند افکار کورالاین را هم بشنود و بداند که او در مقابل اتفاقات گوناگون دارد به چه چیزی فکر می‌کند.

نیل گیمن داستان کورالاین را در چه سبکی نوشته است؟

نویسنده داستان را با ذکاوت و دقت نوشته است. جزییات و داده‌های ماجراهای مختلف به‌قدری حساب شده در کنار هم قرار گرفته‌اند که داستان را باورپذیر و خواندنی کرده‌اند. هر کدام از اتفاقات داستان به خوبی توصیف شده تا خواننده هم درست مثل کورالاین در برابر اتفاقات عجیب و غریب احساس شگفتی و ترس کند. در عین حال این توضیحات طولانی و خسته‌کننده نیستند. انتخاب هر کلمه هوشمندانه بوده و در کوتاه‌ترین حالت ممکن وظیفه‌ی خود را در همراه کردن خواننده با داستان به درستی انجام داده است.

اکثر داستان های خوب از مواد تشکیل‌دهنده‌ی اصلی داستان مثل شرح وضعیت اولیه‌ی داستان مثل یک مقدمه، درگیری و ماجراجویی، اوج، تعلیق، افول و نتیجه‌گیری به خوبی استفاده می‌کنند. گیمن هم با اضافه کردن چاشنی به این مواد اولیه، داستان جذاب کورالاین را خلق کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«سیزده تا از درهایی که پیدا کرد باز و بسته می‌شد. آن در دیگر، در بزرگ کنده‌کاری‌شده‌ گوشه‌ی اتاق پذیرایی قفل بود. حق با مادرش بود. در به هیچ جایی باز نمی‌شد. پشت در دیواری آجری بود. کورالاین گفت: "قفلش نکردی." مادرش شانه بالا انداخت و پرسید: "برای چه قفلش کنم؟ اینکه به جایی باز نمی‌شود." کورالاین چیزی نگفت.

هوا دیگر تاریک شده بود و هنوز باران روی شیشه‌ی پنجره‌ها می‌ریخت و نور چراغ ماشین‌های توی خیابان را محو می‌کرد.»