از آن هنگام که انسانها در اواخرِ دورانِ پارینهسنگی عصرِ بزرگِ گوشتخوارای را شروع کردند و به نخستین انقلابِ خویش تحقق بخشیدند و از آن زمان که در دورانِ نوسنگی دومین انقلاب را از سر گذراندند و برای نخستینبار ذخیره غذایی منظم و قابل اعتمادی برای خود تدارک دیدند، با توسل به دو مقوله همزادِ خویش، یعنی تکنیک و پندار دروازه تمدنها را به روی خویشتن گشودند. مقصود از تکنیک مهارتی است که آدمیان با بهرهگیری از آن نیروهای طبیعت را تحتِ سیطره خود درمیآورند، بر میزانِ دانشِ خویش میافزایند و تشکیلات و نهادهایی برپا میسازند و جز آن. پندار نیز تصورات و اعتقادات ارزشی مقبولی است که آدمیان بر مبنای اصول و موازین آن به زندگی اجتماعی خود ادامه میدهند. هر فرهنگ، تمدن، جامعه و ملتی پندارهای خاص خود را دارد و رازِ وحدت و تداومشان در پندارهای حاکم بر اندیشه آنان است. در حقیقت تاریخ معنوی اجتماعات و ملتها برگرفته از روند دگرگونی پندارها و جابهجا شدن آنهاست. پندار و تکنیک یک جامعه در کنش و واکنشی مداوم، پابه پای یکدیگر راه میسپارند. آنگاه که پندارهای حاکم بر جامعه ای ــ چه در سیری طبیعی و چه به شیوهای شتاب آلود ــ دگرگون شود، تکنیکهای مورد استفاده در آن جامعه نیز دستخوش تحول میگردد. حال آن که هر نوع تغییر تکنیکی زودرس و غیربومی میتواند مصیبت بار باشد و به فاجعه بیانجامد.