
روی زمین سیمانی سختی نشستهام و دستانم از پشت بسته شده است. درهمان حالت سعی میکنم کمی خود را جابهجا کنم، از درد و کوفتگی بدنم آهی میکشم و لبهای خشکیدهام را کمی با زبانم خیس میکنم، چشمانم از اشک لبریز میشود و در دلم میگویم: گناه من چیه که باید این همه سختی و مصیبت را تحمل کنم؟ بیشترین چیزی که آزارم میدهد؛ آفتاب تند تابستان و طناب ضخیمی است که دور مچ دستهایم بستهاند. سوزش زخمهایم غیرقابل تحمل شده است. فقط میخواهم که این طناب لعنتی باز شود. میخواهم دستانم را حرکت دهم. میخواهم بتوانم از جایم بلند شوم. میخواهم رها شوم. میخواهم حداقل در این گرمای طاقتفرسا یک لیوان آب سرد بنوشم اما همه این خواستههای کوچک را برایم به آرزویی محال بدل کردهاند. نگاهم را به حجره میوهفروشی میدوزم، چقدر دلم میخواهد میتوانستم یکی از آن سیبها را بخورم. یک لحظه صاحب میوهفروشی با من چشم در چشم میشود؛ اما اگر بخواهد هم از ترس نگهبانان نمیتواند به من نزدیک شود. بغض سنگینی از جنس افسوس، گلویم را میفشارد. مدام زیر لب تکرار میکنم؛ خدایا خودت بهم رحم کن. خودت یه معجزهای کن که بتونم نجات پیدا کنم یا حداقل بمیرم و راحت بشم. از اعماق قلبم انگار صدایی منعکس میشود، صدایی که با هر ضربانش میگوید: تو باید به داد این مردم برسی...
سرم را چند بار تکان میدهم تا این توهم از ذهنم خارج شود. موهای بلندم تکانی میخورد اما نمیتوانم آنها را کنار بزنم. بهشدت عرق میریزم و از ترس اتفاقی که قرار است برایم بیفتد صورتم سرخ شده است. احساس میکنم سرم سنگین شده و میخواهد منفجر شود. انگار تمام خون بدنم در سرم جمع شده و سردرد شدیدی دارم. الان نزدیک به دو ساعت است که روی یک سکوی سیمانی بزرگ، در بازار اصلی شهر، زیر تیغ آفتاب نشستهایم. من و چهل دختر دیگر. همگی با دستهای بسته، با بدنهای رنجور و خسته، بیپناه و درهمشکسته، از ترس و نگرانی، بیقراری میکنیم.
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 1.۱۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 116 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | محدثه داداشی |
| ناشر | زرین اندیشمند |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۸/۱۴ |
| قیمت ارزی | 5 دلار |
| قیمت چاپی | 195,000 تومان |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |